در حالی که خانوادهی کینانها سعی دارند خانوادهشان را به هم نزدیکتر کنند، ناخواسته وارد بازی زندگی یا مرگ میشوند. با چهار قاتل دیوانه که در راهروهای هتل در حال گشتزنی هستند و برای خلاقانهترین قتلها با هم رقابت میکنند، شانس قطعاً به ضرر آنهاست.
یک مرد ماسکپوش روانی، اعضای گروه بازیگران یک جاذبه هالووینی در حومه شهر را هدف قرار میدهد و آسیبهای ساختگی آنها را به ترسهای واقعی و وحشتناک تبدیل میکند. با افزایش ترس، مرزهای بین اجرا و واقعیت محو میشود.
لیام، دانشآموز ششم ابتدایی و دوستداشتنی، نامهای به سنتا مینویسد و از او میخواهد که ثابت کند واقعاً وجود دارد. اما لیام دیسلکسی دارد و به اشتباه نامهاش را به شیطان ارسال میکند، کسی که با هیجان از دریافت اولین نامه طرفدارش به خانه لیام میآید و میخواهد قسمتی از روح لیام را برای خود بگیرد.
یک اودیسه در زمان و خاطره، با محوریت مکانی در نیوانگلند که در ابتدا بهصورت یک بیابان و بعدها بهعنوان یک خانه، داستان عشق، فقدان، مبارزه، امید و میراث را میان زوجها و خانوادهها در طول نسلها روایت میکند.
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
مردی کنجکاو است درباره زنی که هر شب در ایستگاه اتوبوس مینشیند.
راننده قهرمان سابق، ژانگ چی، در دوران سختی به مربی یک آموزشگاه رانندگی تبدیل شده و با تکیه بر شهرت گذشتهاش زندگی را میگذراند. اما به شکلی غیرمنتظره، شانس به او روی میآورد؛ مدیر کارخانه خودروسازی لاوتوله، که در آستانه تعطیلی تولید است، پیشنهاد میدهد تا ژانگ چی را برای تشکیل یک تیم و شرکت در آخرین مسابقه رالی بایینبروک حمایت مالی کند.
"گودوکی" زمانی که در اتاق "سو-این" مخفی شده بود، گرفتار میشود و توسط بانوی خدمتی که برایش کار میکند، بهشدت تنبیه میشود. همان شب، او به همراه پدرش فرار میکند و در مسیرشان در یک مهمانخانه توقف میکنند. روزی، یک سفیر به همراه..
در این قسمت، فضای رازآلود و پرتنش زندگی این خانواده به تصویر کشیده میشود و تلاش آنها برای حفظ ظاهر یک خانواده عادی نشان داده میشود، در حالی که خود را برای مقابله با دشمنانی خطرناک آماده میکنند. روایت با نمایش روزمرگیهای خانواده آغاز میشود و
با وخیم شدن حال دلیا، پلیس در تلاش است تا سوئینی را پیدا کند.
داستان این سری انیمیشنی در سال 1985 در دنیایی موازی رخ میدهد، جایی که قتل شخصیت ادوارد بلیک معروف به The Comedianباعث میشود گروه قهرمانان قدیمی به رهبری رورشاک از بازنشستگی بازگردند. رورشاک معتقد است که تهدیدی بزرگتر از آنچه در ابتدا تصور میشد، قهرمانان سابق را هدف قرار داده است...
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.