داستان تیم فوتبال جوانان موسوم به "گرازهای وحشی" که به دام افتاده و نجات چشمگیر آنها در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاد.
تایلند
جو راهی پیدا میکند تا از خانه قدیمی و ترسناکی که به ارث برده، کمی پول دربیاورد. اما هرگز فکرش را نمیکرد که در میان ارواح سرگردان آن، عاشق یکی از آنها شود.
پیوند دختران پلیس در داستانی صمیمانه از عشق، دوستی و پیچیدگیهای زندگی در دوران بلوغ، مورد آزمایش قرار میگیرد.
در نبردی برای بقا در برابر ارتشی هولناک از زامبیها، یک مبارز سابق مویتای باید با تکیه بر مهارت، سرعت و ارادهاش تلاش کند تا نامزدش را نجات دهد.
دختری با حسی ویژه که قادر به دیدن ارواح است، پس از جدایی از دوستپسرش و خسته شدن از زندگی در شهر بزرگ، تصمیم میگیرد مدتی از آن فاصله بگیرد. او به تنهایی راهی یک اقامتگاه دورافتاده در شمال میشود، آن هم در فصل کممسافر موسوم به «فصل خلوت».
در جهانی که در تاریکی فرو رفته، نیرویی بیرحم و بیامان در پی انتقام است؛ بیاعتنا به مرزها و بیتوجه به اخلاق.
داستان درباره بو، یک طلبکار است که پس از وصول بدهی از یک دختر زیبا، شروع به تجدید نظر در همه چیز میکند.
با انگیزهای شخصی، معلمی در یک مرکز بازپروری نوجوانان، گروهی از نوجوانان دردسرساز را متقاعد میکند تا در یک مسابقه ساخت مجسمههای برفی در ژاپن شرکت کنند.
گروهی از همخانهها در یکی از کلانشهرهای آمریکا بهطور ناخواسته مردی بیگناه را میکشند و در مسیری خطرناک از فریب و پنهانکاری گرفتار میشوند.
کشیش کُنته، کارشناس برجسته امور ماوراءالطبیعه و ویسکی، گروهی از سربازان راندهشده را به جزیرهای دورافتاده در اقیانوس آرام جنوبی همراهی میکند تا ناپدید شدن واحدهای تفنگداران دریایی مستقر در آنجا در سال ۱۹۴۴ را بررسی کنند؛ اتفاقی که گفته میشود توسط ارتش امپراتوری ژاپن رخ داده است. اما پس از صحبت با ساکنان جزیره، آنها به زودی کشف میکنند که تفنگداران دریایی در واقع توسط گروهی از لیکانتروپها، که بیشتر به عنوان گرگینه شناخته میشوند، قتلعام شدهاند.
برای بهدست آوردن اطلاعات بیشتر، کاگِیاما به دفتر عدالت وزارت دیجیتال، که همهچیز را میبیند، مراجعه میکند. در همین حال، کای به گاراژ سوما میپیوندد تا اولین تحویل خود را انجام دهد.
هنگامی که یک امدادگر اختصاصی به طور ناخواسته در توطئه ربوده شدن دختر جوان یک مغول گرفتار می شود، باید او را از چنگال باندهای رقیب نجات دهد که آنها را با خطرات غیرقابل پیش بینی در اطراف شکار می کنند.
مردی با انگیزه کسب ثروت، کارش را ترک میکند تا از مادربزرگ در حال مرگش مراقبت کند؛ او نقشههایی میچیند تا پیش از مرگش نظر او را جلب کند...