امین میری

شهره پس از این که سفر تحصیلی‌شان به هانوفر آلمان در آخرین لحظه کنسل می‌شود، متوجه رفتارهای مشکوک همسرش، داریوش می‌شود. شهره در پیگیری‌هایش متوجه می‌شود داریوش در فعالیت‌های هسته‌ای مهمی حضور داشته و با توجه به ترور همکارانش جان او هم در خطر است. شهره که خطر را بیخ گوشش می‌بیند دست به کار می‌شود تا داریوش را علیرغم میلش از سیستم کاری‌اش بیرون بکشد. شهره تنهایی جلو می‌رود تا جایی که به خودش می‌آید و می‌بیند در کنار تروریست‌ها، مسئولین رانت‌خواری داخلی و رفقای منفعت طلبشان در حال هل دادن داریوش در مسیری است که او را به فردی بی‌هویت تبدیل می‌کند. داریوشی که دیگر خود شهره نیز دوستش ندارد و این نقطه بازگشت شهره است و…

یاسمین به سن و سال پسر شش ساله‌اش بوده که به آلمان (برلین) مهاجرت کرده و حالا با مرگ پدر، ناچار است پس از سی سال به ایران بازگردد. پسرش دچار اوتیسم است و این سفر را برایش دشوار می‌کند. یاسمین شناختی از پدرش ندارد و بیش از آن میراثی که پدر برایش گذاشته، باعث تعجب او می‌شود. اقامت کوتاه و ناخواسته او در زادگاه پدر و دیدار با کسانی که پدرش را می‌شناسند، یاسی را به درک تازه‌ای از انسان و مفهوم مرگ می‌رساند و…