یک آشپز آماده در یک برنامه آشپزی پس از کناره گیری سرآشپز مشهور در کانون توجه قرار می گیرد. فیلمبرداران ناز استرالیایی هم نقش کلیدی در زندگی عاشقانه و هم در زندگی کاری او دارند.
TV-G
وودی دارکوب پس از بیرون راندن از جنگل باید خانه جدیدی پیدا کند. در کمپ وو هو، او فکر می کند که خانه ای برای همیشه پیدا کرده است، اما یک بازرس آزاد است که می خواهد کمپ را تعطیل کند.
آنا و سباستین را دنبال می کند، همکاران کاری که مشتری به اشتباه تصور می کند زوج هستند و اکنون باید ظاهر خود را حفظ کنند تا بزرگترین مشتری خود را ناامید نکنند.
فرانکلین تازه وارد مطمئن است که برنده شدن در مسابقه به معنای برنده شدن دوستان جدید نیز خواهد بود.
وقتی پدر ویتنی مجروح میشود، او به خانه باز میگردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که از نظر مالی مشکل دارد کمک کند. او در آنجا با آستین، زمین بان خوش تیپ ملاقات می کند و با اکراه وارد مسابقات سالانه می شود تا بتواند کیف پول را به دست آورد.
یک گزارشگر تلویزیونی برای تحقیق در مورد یک نانوایی محلی می رود که شایعه شده است دستور محرمانه ای برای یافتن عشق واقعی در روز ولنتاین دارد.
تیم شرور سابق مگامایند، The Doom Syndicate، بازگشته است. قهرمان آبی ما که به تازگی تاجگذاری کرده است، باید ظاهر شیطانی خود را حفظ کند تا زمانی که بتواند دوستان خود را جمع کند تا از پرتاب مترو سیتی به ماه توسط هم تیمی های شرور سابق خود جلوگیری کند.
روابط بتی که از کودکی نفرین شده بود تا در روابط عاشقانه شکست بخورد، همیشه به فاجعه ختم شده است. اما وقتی الکس را ملاقات می کند، وسوسه می شود یک بار دیگر تلاش کند. آیا عشق واقعی می تواند بر نفرین غلبه کند؟
جولی،در اولین کریسمس خود به عنوان یک مادر تنها با یک دوستی غیر منتظره با همسایه قدیمی تر خود دوستی غیر منتظره ی ایجاد می کند.
نویسنده موفق و در عین حال گوشه نشین، هرینگتون برای جشنواره سالانه کریسمس به زادگاهش بازمی گردد، جایی که باید برای کنترل آسیب در آنجا با روزنامه نگارش روبرو شود.
درست قبل از کریسمس، مری آن دختری را به فرزندی قبول می کند تا به تنهایی بزرگ شود. او و نوزاد کریسمس را به دلیل آب و هوای بد در بیت لحم، ایالت PA گیر افتاده بودند. تنها انتخاب او وقتی مسافرخانه پر می شود این است که با جو، برادر صاحب مسافرخانه بماند.
در آستانه تعطیلات بزرگ خود، گوینده مشتاق اخبار، اوری کویین، مهاجمی را که کت و شلوار قرمز پوشیده است و مدعی است کریس، پسر بابانوئل است، دستگیر می کند.
در طول یک سفر کاری، کیلی، برنامهریز رویداد و برت، عامل ورزشی، به دلیل طوفان برفی، نمیتوانند برای کریسمس به خانه بروند. این دو که مصمم هستند تا شب کریسمس به نیویورک برگردند، با هم متحد می شوند و سعی می کنند راه خود را طی کنند...