مجری ناامید که از تلویزیون به رادیو دوباره فرستاده میشود، وقتی تماسهای تهدیدآمیز را روی آنتن دریافت میکند، هم خطر و هم فرصتی برای نجات را میبیند…
درام
یک قاچاقچی سابق مواد مخدر توسط دولت ایالات متحده استخدام می شود تا برای آنها کار کند و هر چیزی را که دوست دارد را پشت سر بگذارد. اما زمانی که یک گروه فعال فرزند صمیمی ترین دوستش را می ربایند، او باج گیری می شود تا دستور آنها را انجام دهد.
آبی (آدی سای کومار) از مشکلی به نام مونو فوبیا رنج می برد. به همین دلیل او نمی تواند به تنهایی دوام بیاورد و همیشه انتظار دارد کسی در کنارش باشد. در این روند او عاشق وایشنوی (سووکشا) می شود. وقتی همه چیز می بیند...
زمانی که یودا جوان با قدرت های خداگونه تازه کشف شده خود کشتی می گیرد، افسانه ها با هم برخورد می کنند و از دنیای خود در نبردی بی پایان در برابر شیطان های باستانی و قدرتمند دفاع می کنند.
هنگامی که پرواز آنها از ریاض لغو می شود، یک برادر و خواهر برای شرکت در عروسی پدرشان در ابوظبی به یک سفر جاده ای پرمخاطره در بیابان می روند.
پلیسی که تبدیل به یک قاتل برای گروهی می شود که هدفشان از بین بردن افرادی است که فراتر از قانون هستند، متوجه می شود که دنیایش با یک ضربه ویرانگر زیر و رو شده است.
یک درام دادگاهی که در آن، دو وکیل با استعداد و خودساخته مصمم هستند که پرونده ای را که در مقابل هم قرار گرفته اند پیروز شوند.
برادری که در عواقب یک شیوع مرگبار درگیر می شود، برای محافظت از خواهرش می جنگد، در حالی که ناامیدانه به دنبال پناه گرفتن و دوری از جمعیت آلوده با تشنگی خون است.
پیرزنی که ما را فقط با نام A" می شناسیم، با عصبانیت، مضطرب و به طرز طعنه آمیزی خنده دار، زندگی درونی خود را با جزئیات گاه تکان دهنده برای دو نفر دیگر آشکار می کند."
تنشهای نژادی و فساد در یک شهر کوچک و جدا شده پس از اینکه پلیس جسد یک دختر جوان آفریقایی را در بوتهها پیدا کرد، به اوج خود رسید.
ماریو یک کارآگاه خصوصی است که در دوران میانسالی دچار بحران می شود. وقتی متوجه می شود که پسری 17 ساله از یک رابطه خارج از ازدواج دارد، زندگی اش به شدت تغییر می کند. به شدت در تلاش برای یافتن چیزی برای کمک به او برای اتصال ...
سه مراسم تدفین سورئال با قتل یک پسر مهاجر سیسیلی در بروکلین در هم تنیده می شوند.
در بهار سال 1945 قطاری که صدها زندانی یهودی را اخراج می کرد در نزدیکی یک روستای کوچک آلمانی که توسط ارتش سرخ اشغال شده بود سرگردان شد. محکوم به یکدیگر و در بستری از بی اعتمادی عمیق، استیصال و انتقام، غیر منتظره...