در بالای فلات تبت. در میان درههای ناشناخته و غیرقابل دسترس، یکی از آخرین پناهگاههای دنیای وحش قرار دارد که جانوران نادر و ناشناختهای در آن زندگی میکنند. وینسنت مونیر، یکی از مشهورترین عکاسان حیات وحش جهان، سیلوین تسون (Sylvain Tesson) ماجراجو و رماننویس (در جنگل سیبری) را در آخرین ماموریت خود با خود همراه میکند. برای چندین هفته، آنها در جستجوی حیوانات منحصر به فرد در این دره ها کاوش می کنند و سعی می کنند پلنگ برفی را که یکی از کمیاب ترین و سخت ترین گربه های بزرگ برای نزدیک شدن است، ببینند.
فرانسه
لسیای نوجوان توسط مردی به ویلایی برده میشود؛ جایی که پدر فراریاش به همراه افرادش مخفی شدهاند. جنگی درمیگیرد که به مرگ و تعقیبوگریزی منتهی میشود؛ و در همین میان، پیوندی میان پدر و دختر شکل میگیرد.
آلبا با متیو در مورد دروغهایش روبرو میشود و حقیقت را در مورد ارتباطش با مزرعه گل رز میفهمد - و اینکه چه کسی خانواده لاسر را هدف قرار داده است.
سه جنایتکار نقابدار اهل اروپای شرقی به خانهای در یک محله محافظتشده در مادرید یورش میبرند، خانواده را در خانه خودشان گروگان میگیرند و پدر خانواده را مجبور میکنند که موجودی کارتهای اعتباریاش را خالی کند.
بیلی، دختری دوازدهساله، در یک منطقه غیرمسکون در کنت شمالی با پدرش باگ، و برادرش، هانتر زندگی میکند. باگ وقت زیادی برای بچهها ندارد و بیلی که در آستانه بلوغ است، به دنبال توجه و ماجراجویی در منطقه های دیگر میگردد
یک مبارز سابق باید پسر گمشدهی رقیبی را پیدا کند که سالها پیش بهطور ناخواسته او را کشته بود؛ در این راه، او با یک باند جنایتکار خشن و بیرحم در مارسی روبهرو میشود.
جون دیگر عاشق ویکتور نیست، اما برایش سخت است که احساس کند در حال دروغ گفتن به اوست. آلیس، بهترین دوست او، به او اطمینان میدهد که خودش نسبت به شریکش اریک احساس هیجان ندارد، اما رابطهشان بدون مشکل پیش میرود. آلیس هیچگونه
وقتی سپتامبر از مدرسهشان تعلیق میشود، خواهرش جولای شروع به ابراز استقلال خود میکند. تنش در خانواده در تعطیلات ایرلند افزایش مییابد، زیرا مجموعهای از برخوردهای سورئال، همه آنها را تا سر حد توانشان آزمایش میکند.
مادی بالا، دانشجویی پرتلاش که شبها به شغل قفلسازی مشغول است، زندگی سادهای دارد. اما این روال عادی زمانی تغییر میکند که کلیر، دختری اسرارآمیز، در نیمهشب از او درخواست کمک میکند. مادی که همیشه حاضر به کمک است، با خوشرویی به او کمک میکند، اما بهزودی متوجه میشود که کلیر چیزی پنهان میکند...
در بورنئو، نزدیک جنگلهای گرمسیری، «کریا» یک بچه اورانگوتان را در مزرعهی نخل روغنی که پدرش در آن کار میکند، نجات میدهد. پسرخالهاش «سلای» که بهدلیل درگیری میان قبیلهی بومیاش و شرکتهای چوببری به دنبال پناهگاه است، به خانهی آنها میآید. حالا کریا، سلای و اورانگوتان کوچکی که «اوشی» نام گرفته، باید برای نجات جنگل در برابر نابودی آن مبارزه کنند.
پس از بیست سال دوری، اودیسئوس فرسوده و غیرقابلشناسایی به سواحل ایتاکا میرسد. پادشاه سرانجام به خانه بازگشته است، اما از زمانی که برای جنگ تروآ راهی شد، بسیاری چیزها در سرزمینش تغییر کردهاند.
یک افسر ارشد با انتقال به یگان مبارزه با جرم، تحقیقات خود را درباره مرگ دو همکار سابق و ناپدید شدن یکی دیگر آغاز میکند و در این مسیر، به اختلافات تلخ درون نیروی پلیس پی میبرد...
استل که یک خلبان باتجربه خطوط هوایی است، در بین پروازهای طولانی مدت با همسر مهربان و محافظش گیوم زندگی کاملی دارد. یک روز، به طور تصادفی، در راهروی فرودگاه، با آنا، عکاسی که بیست سال قبل با او رابطه پرشور داشت، به هم میرسند. استل نمی داند که این اتحاد دوباره او را به یک مارپیچ کابوس وار تبدیل می کند و زندگی او را وارونه و غیرمنطقی می کند.