آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
هند
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
سه زوج در مکانی جمع میشوند و پس از خوش و بش تصمیم میگیرند بازی را انجام دهند که در ان هر کدام باید برای مدتی تلفن موبایل طرف مقابل را در دست بگیرد و کامل ان را چک کند و کل زندگی شخصی اش را زیر و رو کنند...
یک رزمنده دریایی توانا در برابر اعمال جنایتکارانه دهکده خود موضعی خشونت آمیز اتخاذ می کند. سالها بعد، پسر خوش اخلاق او راه خودش را طی میکند.
در روستای اسرارآمیز ماهندراگیری، معبد بستهشده شیوا به کانون وقایعی مرموز تبدیل میشود. بهیما، پلیس شجاع و پرانرژی، مأمور میشود تا رازهای تاریکی که در سایههای این روستا پنهان است را کشف کند. او در این مسیر، با چالشهای فراطبیعی روبهرو میشود و با کمک ارواح، حقیقت شومی را که پشت این حوادث عجیب نهفته است، آشکار میکند.
در آیندهای دیستوپیایی نزدیک، یک نظم نوین جهانی شکل میگیرد که به جنگ جهانی سوم منجر میشود. هند تلاش میکند بیطرف بماند، اما این امر به اشغال تامیل نادو در جنوب کشور منجر میشود.
یودرا که با مشکلات خشم دستوپنجه نرم میکند، مأموریتی مخفی برای سرنگونی یک باند قدرتمند مواد مخدر به سرپرستی فیروز و پسرش شفیق به او محول میشود. یودرا این مسئولیت را میپذیرد زیرا میخواهد از فیروز برای مرگ والدینش انتقام بگیرد.
یک مادر تنها با شیاطین گذشتهاش میجنگد تا آینده فرزندش را حفظ کند و با چالشهای سختی روبهرو میشود تا دخترش را از خطر قریبالوقوع محافظت کند.
این فیلم روایتی است از زندگی آناند دیگهی، رهبر برجسته سیاسی و اجتماعی ایالت مهاراشترا هند. مردی که با ارادهای استوار و قلبی آکنده از عشق به مردم، به یکی از چهرههای کلیدی حزب شیوسنا تبدیل شد و در منطقه تانه تأثیری ماندگار بر جای گذاشت. او که با تعهد بینظیر خود به خدمات اجتماعی شناخته میشد، به حامی مردم و صدایی برای بیصداها بدل گشت. داستان، سرگذشت پر فراز و نشیب مردی را بازگو میکند که آرمانهایش مرزهای سیاست را درنوردید و ردپایی جاودانه در دل مردم برجای گذاشت.
ناامید از فساد و خشونت، یک افسر پلیس درستکار به یک انتقامجوی نقابدار تبدیل میشود تا عدالت مرگبار را برای جنایتکاران و پلیسهای فاسد اجرا کند.
گلاب که از زندگی مجردی خود ناراضی است، سفری را آغاز می کند که توسط دوستان توصیه شده است و خود را بین رز و رزی سرگردان می بیند. انتخاب او آینده رمانتیک او را تعیین خواهد کرد.
یک فرد ضعیف از روستایی دورافتاده تمام موانع ممکن را پشت سر میگذارد تا بر وضعیت اجتماعی خود غلبه کند.