یک کشاورز در کوتایام هند با پلیس محلی درگیر می شود و دامنه این درگیری به کلیسا ، دولت و ... کشیده می شود...
هند
یک خانواده سرشناس توسط شخصی که آن ها را مسئول مرگ پسرش می داند ، مورد سوقصد قرار می گیرد. جوانترین پسر خانواده ، راوی تصمیم می گیرد علیه این خانواده بایستد.
پسربچهای به نام آرجون یک توله سگ هاسکی را نجات میدهد. حال آرجون تصمیم میگیرد به کمک پدر و پدربزرگش این توله سگ را برای شرکت در یک مسابقه آموزش دهد و…
سوامی و آناند دو شخص متفاوت با چهره یکسان هستند و دختری به نام پراناوی غافل از این موضوع، عاشق آن ها می شود.
در دهه ۱۹۸۰، ودا با دخترش کاناکا که از زندان آزاد میشود، ملاقات میکند و این دو به یک قتل عام میپردازند. آنها از یک روستا سرگردان می شوند و سه نفر را می کشند: بازرس رودرا، گیر، نانجاپا.
سال ها پس از آنکه بدلکاری به نام بانی یک خانم بازیگر نه چندان موفق به نام هانی را استخدام می کند، گذشته خطرناک آن ها گریبانشان را می گیرد و آن دو را مجبور می کند برای محافظت از دخترشان دوباره با یکدیگر همراه شوند
پس از جان سالم به در بردن از یک اقدام به خودکشی با قطار، مردی غمزده به تدریج در ورطهی آشوب و پریشانی فرو میرود؛ جایی که مرز میان واقعیت و خیال محو میشود. عزیزانش در تردیدند که چه چیزی واقعی است، در حالیکه حقیقتی پنهان او را به دام وسواسی عمیق و عشقی ماندگار میکشاند.
پس از یک دهه غیبت از دنیای تبهکاران بمبئی، رئیس مافیا، اوجاس گامبیر، دوباره ظاهر میشود — هراسانگیز، شکستناپذیر، و با هدفی واحد: بازپسگیری امپراتوریاش و انتقام از ستمگر کنونی، اومی بهاو. با فروپاشی وفاداریها و تغییر اتحادها، او.جی. آتشی تازه در جنگی خونین میان باندهای جنایت میافروزد و همزمان با دشمنان بیرونی و خیانتهای مدفون گذشته روبهرو میشود.
چهار نفر از اقشار مختلف جامعه یک تاکسی مشترک کرایه میکنند، اما وقتی به مقصد میرسند، یک سری اتفاقات گیجکننده رخ میدهد. اما در کمال تعجب متوجه می شوند که زندگی همه در داخل کابین به هم گره خورده است.
داستان حول سفر خارقالعاده تجاس گیل، خلبان نیروی هوایی، میچرخد و هدف آن الهام بخشیدن و القای حس عمیق غرور در سربازان شجاعی است که خستگیناپذیر از هند دفاع میکنند و در این مسیر با چالشهای بیشماری روبرو میشوند.