ابرقهرمانان داستان ما متوجه می شوند که لیگ عدالت می خواهد هجوم بیگانه ای را به زمین متوقف سازد و…
انیمیشن
نگرانی گرومیت از این که والاس به اختراعاتش بیش از حد وابسته شده، زمانی به اثبات میرسد که والاس یک "گنوم هوشمند" اختراع میکند که به نظر میرسد ذهن خود را پیدا کرده است. وقتی مشخص میشود که ممکن است یک شخصیت انتقامجو از گذشته در حال هدایت اتفاقات باشد، این وظیفه گرومیت میشود که با نیروهای شوم مبارزه کرده و استاد خود را نجات دهد... وگرنه ممکن است والاس دیگر نتواند هیچ اختراعی انجام دهد!
آلفونسو ۱۱ ساله، وارث دن کیشوت، به همراه سه خرگوش خیالی و موسیقاییاش به پانچو و ویکتوریا میپیوندد تا شهر محبوب خود، لا مانچا، را از طوفانی عظیم نجات دهند.
سری کلاسیک مبارزات مکانیزمی (مکها) دوباره به شکلی نوین بازسازی شده است.در جهانی یخزده و مرزی، خلبانی افسانهای متوجه میشود که مأموریت جدید او میتواند پاسخ تمام شیاطینی باشد که دههها در ذهنش آواره بودهاند.
کایرن، دختری زودرس و نوجوان، خود را در روستایی در ژاپن و رها شده توسط پدرش مییابد. او که در معبدی با پدربزرگش زندگی میکند، با آنزو، یک "گربه شبحی" غولپیکر و تنبل معروف آشنا میشود که مسئول مراقبت از او است. کایرن که از سرپرست جدید خود بیاعتماد است، کارهای عجیبی را که آنزو برای مردم شهر انجام میدهد خراب میکند و با ارواح عجیب و غریب جنگلهای محلی دوست میشود. برای جلب اعتماد کایرن، آنزو به طور تصادفی قراردادی با شیطان میبندد و همه چیز به هم میریزد.
بیش از یک دهه پس از ظهور جهانهای اتصال «دروازهها» که «شکارچیها» را با ابرقدرتها بیدار کرد، ضعیفترین شکارچی سونگ جینوو با یک سیاهچال دوتایی روبرو میشود و تلاشی مرموز را میپذیرد، و تنها کسی میشود که میتواند سطح را بالا ببرد و سرنوشت خود را تغییر دهد.
موفاسا، توله ای گمشده و تنها، با شیری دلسوز به نام تاکا، وارث یک سلسله خونی سلطنتی، ملاقات می کند. این ملاقات تصادفی سفری گسترده از گروهی از افراد ناسازگار را به حرکت در می آورد که در جستجوی سرنوشت خود هستند.
حالا که رایلی نوجوان شده است، کارگردان رویای پائولا باید تولیدات پر از درخشش خود را متناسب با سن او بزرگتر کند.
در حالی که مرد عنکبوتی تحت تعقیب گروه مزدور "انفورسرها" قرار دارد، باید از نورمن آزبورن در برابر خشم انتقامجویانهی ابرشرور خطرناک، ولچر، محافظت کند.
حمله ناگهانی وولف، ارباب باهوش و خائن روهان که به دنبال انتقام مرگ پدرش است، هلم همرهند، پادشاه روهان، و مردمش را مجبور میکند تا آخرین موقعیت جسورانهای را در قلعه باستانی هورنبورگ داشته باشند.
میکی یک آرزوی جادویی میکند که هر روز کریسمس باشد، اما وقتی آرزویش به حقیقت میپیوندد، دچار تردید میشود.
در دل سرزمین اسرارآمیز آز، الفابا، دختری سبزپوست که از نگاه همه مطرود و منفور است، ناچار میشود زندگیاش را با گلندا، بانوی محبوب و اشرافزادهی دانشگاه شیز، تقسیم کند. اما پشت لبخندهای پر زرق و برق گلندا و نگاه تیزبین الفابا، ماجرایی از دوستی، رقابت و سرنوشت آغاز میشود. در حالی که یکی تبدیل به جادوگر نیک میشود و دیگری به جادوگر شرور غرب بدل میگردد، رابطهی آنها زیر فشار تصمیمات سرنوشتساز قرار میگیرد.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
