ایش یک بازمانده پیدا میکند، اِما. جرقهای میانشان شکل میگیرد. آیا این واقعی است یا فقط به این دلیل است که آنها آخرین انسانهای روی زمین هستند؟ طبیعت بیرحم است. موشها شهر سن لوپو را دچار
درام
پس از دریافت تماس شوم، هی-جو نقشه مخفیانهاش را رها میکند. سپس در مصاحبهای دشوار با سا-اون شرکت میکند و لحظهای صمیمی را به اشتراک میگذارد.
داستان فیلم در مورد مردی خانواده دوست به نام جاستین کمپ (با بازی نیکلاس هولت) است که به عنوان هیئت منصفه در یک محاکمه پر سر و صدای قتل حضور دارد. اما او به زودی خود را درگیر یک معضل اخلاقی جدی میبیند، معضلی که میتواند برای تغییر رای هیئت منصفه و احتمالا محکوم کردن یا آزاد شدن متهم استفاده شود و…
در طول جنگ جهانی دوم، گردانی متفاوت پا به میدان گذاشت. تنها گردان تماماً زنانه و سیاهپوست ارتش آمریکا با مأموریتی روبهرو شد که همه آن را غیرممکن میدانستند: سه سال نامههای نرسیده به سربازان، ۱۷ میلیون قطعه امید، عشق و انتظار، باید در شش ماه مرتب شوند. این زنان، با شجاعت و ارادهای بینظیر، ثابت کردند که هیچ غیرممکنی در برابر اراده انسانی دوام نمیآورد.
افسران دپارتمان گمرک و مالیات هنگ کنگ، چو چینگ-لای و چونگ وان-نام، رابطه نزدیکی به عنوان مربی و شاگرد دارند. در یک پرونده مرتبط با کشف اسلحههای قاچاق، چینگ-لای برای شرکت در یک عملیات مشترک با اینترپل برای دستگیری یک فروشنده اسلحه منزوی فرستاده میشود. با این حال، وان-نام تصمیمی اساسی میگیرد که موضوع را پیچیدهتر میکند.
در هراس از یک روح و یک نفرین، اورسولا و خوزه آرکادیو همراه با چند نفر دیگر شهر خود را ترک میکنند تا خانهای جدید بنا کنند و سفری دشوار از میان زمینهای سخت را پشت سر میگذارند.
در سال 2001، جایی در روستایی هند، دو عروس جوان به طور تصادفی در قطار با هم عوض می شوند. در هرج و مرج متعاقب آن، هر کدام از آنها با انبوهی از شخصیت های رنگارنگ روبرو می شوند که نتیجه آن عواقب خنده دار و غیرمنتظره ای است.
۲۶ اکتبر ۱۹۷۹، ترور رئیسجمهور، کشور را تکان میدهد. وکیل جونگ این-هو که دفاع از پارک ته-جو، دبیر دخیل در این ترور، را بر عهده میگیرد، وارد یکی از بدنامترین دادگاههای سیاسی تاریخ کره جنوبی میشود. با وجود اینکه پارک ته-جو به دلیل موقعیت نظامی خود با حکمی از پیش تعیینشده مواجه است، جونگ این-هو با تمام توان برای برگزاری یک دادگاه عادلانه میجنگد و از بیعدالتی روند دادرسی خشمگین میشود.
۱۲ ساعت از روزهای وحشت کرونا: نیمهشب، زلزلهای به بزرگی ۵ ریشتر تهران را لرزاند. مردم از وحشت زلزلهای مهیبتر، خانههایشان را ترک کردند و تا صبح در خیابانها ماندند. در این میان، میثم و شادی، زوجی که در میان جمعیت حضور داشتند، نمیدانستند که این شب، آخرین شب زندگیشان کنار هم خواهد بود.
آنکور، قربانی بیعدالتی، در کشوری غریبه به مرگ محکوم شده است. اما ساتیا، خواهر مقاوم و بیپروا، آماده است که برای نجات برادرش هر مرزی را بشکند. او میداند که راهی خطرناک و پر از موانع پیش رو دارد، اما هیچ چیزی نمیتواند اراده پولادین او را متزلزل کند