کماندوهای نیروهای ویژه در حین انجام یک ماموریت توسط یک فضاپیمای مرموز ربوده میشوند. پس از بیدار شدن در سفینه، خود را طعمه یک نژاد بیگانه بیرحم میبینند که برای بقا میجنگند.
علمی تخیلی
پسری شیفته فضا با تخیلی فعال، ناگهان وارد ماجرایی کیهانی میشود؛ جایی که باید با موجودات بیگانه و عجیب و غریب رابطهای تازه برقرار کند، از بحرانی در مقیاسی میانکهکشانی عبور کند و در این میان، هویت واقعی خود را نیز کشف کند.
وقتی یک فضانورد زمین را بهسوی مریخ ترک میکند، فضای بیکران کیهان میان دو دلدادهی بداقبال فاصله میاندازد؛ در این داستان عاشقانهی انیمیشنی که سراسر کهکشان را در مینوردد.
هنگامی که یک رهبر مرموز حکومت خود را در زندان بزرگ و ترسناک پلتفرم، که مجرمان مختلفی را در خود جای داده است، آغاز میکند، یک ساکن جدید، درگیر نبرد علیه این روش بحثبرانگیز و مبارزه با سیستم تغذیه وحشیانه میشود، اما…
تیم و الیویا، زوجی ساکن برلین، یکباره خود را در آپارتمانی محبوس مییابند که بهطرزی غیرقابلتوضیح با دیواری آجری از دنیای بیرون جدا شده است. در شرایطی بدون ارتباط، غذا یا راه خروج، آنها همراه با دیگر ساکنان ساختمان تلاش میکنند منبع این پدیده عجیب را کشف کنند...
سوپرمن باید میراث کریپتونی بیگانه خود را با تربیت انسانیاش به عنوان خبرنگار کلارک کنت تطبیق دهد. او به عنوان مظهر حقیقت، عدالت و راه و رسم انسانی، به زودی خود را در دنیایی مییابد که اینها را از مد افتاده میداند.
خانواده پلهتیه پس از تشخیص یک بیماری درمانناپذیر چشمی در سه نفر از چهار فرزندشان، سفری حماسی را برای تماشای زیباییهای جهان آغاز میکنند.
یک داستان عاشقانه پساآخرالزمانی که در آن یک جسم شناور و یک ماهواره به صورت آنلاین با یکدیگر آشنا میشوند و پس از پایان تمدن بشری عاشق هم میشوند...
ابی، دانشمند پروتز و همسر زناکارش، پل، با شروع کار برای شرکت فناوری پیشرفته Integrate، و توسعه یک هوش مصنوعی انسان نما - T.I.M، با زندگی خارج از شهر سازگار می شوند.
داستانی بسیار خندهدار و در عین حال تأثربرانگیز دربارهی دختری تنها از هاوایی و موجود فضایی فراریای که به او کمک میکند تا خانوادهی ازهمپاشیدهاش را دوباره کنار هم جمع کند.
پس از سقوط فضاپیما بر روی سیارهای بیگانه، یک معدنچی سیارکی باید با چالشهای محیط جدید خود دست و پنجه نرم کند و در عین حال راه خود را از میان زمین ناهموار به سمت تنها بازمانده دیگر، زنی که در محفظه نجات خود گرفتار شده است را پیدا کند...
«هکتور» و همسرش به تازگی، خانهای را اجازه کردهاند. او که در محوطهی خانهاش مشغول استراحت است، به طور اتفاقی یک دختر تنها را در بین درختها میبیند و به سمت او حرکت میکند. پس از رسیدن به محل مورد نظر، آن دختر را بیهوش پیدا میکند و در همان لحظه از طرف فردی دیگر که چهرهاش مشخص نیست، مورد حمله قرار میگیرد.
نیک یک کشف فرازمینی انجام می دهد که تصمیم می گیرد همسرش را از بیماری لاعلاجش درمان کند.