در جنگلهای خائنانه و باتلاقی که به اصطلاح «مرز سبز» بین بلاروس و لهستان را تشکیل میدهند، پناهندگانی از خاورمیانه و آفریقا که تلاش میکنند به اتحادیه اروپا برسند در یک بحران ژئوپلیتیکی گرفتار میشوند که توسط دیکتاتور بلاروس الکساندر لوکاشنکو طراحی شده است. در تلاش برای تحریک اروپا، پناهجویان با تبلیغاتی که وعده عبور آسان به اتحادیه اروپا را می دهند، به سمت مرز فریب می شوند. گروهای این جنگ پنهان، زندگی جولیا، یک فعال تازه کار که زندگی راحت خود را رها کرده است، جان، یک مرزبان جوان و یک خانواده سوری در هم تنیده شده است.
بلژیک
در طول یک زمستان سخت در قرن نوزدهم، ساکنان یک دهکده دورافتاده شاهد غرق شدن یک کشتی خارجی هستند. در این میان یک بیوه به نام ایوا به همراه سایر ساکنان دهکده باید انتخابی سخت انجام دهند، اینکه یا خدمه کشتی غرق شده را نجات دهند یا آخرین غذای باقیمانده خود در زمستان را برای زنده ماندن نگه دارند...
وقتی او و همسر باردارش در خانه مورد حمله قرار میگیرند، یک مأمور سابق نخبه درگیر تعقیب و گریز مرگباری میشود که با گذشته دردناک خودش پیوند خورده است.
پس از از دست دادن امپراتوری مواد مخدرش، فری بومان بالاخره دور از دنیای تبهکاری برابانت به آرامشی نسبی دست یافته است—اما گذشتهاش دوباره او را گرفتار میکند.
درباره نویسنده و عکاس فرانسوی، کارول آچاش. با بهرهگیری از قدرت فیلمسازی و همکاری ماریون کوتیار، کارگردان مونا آچاش مادر خود را به زندگی بازمیگرداند تا مسیر زندگی او را بازخوانی کرده و دریابد که او واقعاً چه کسی بوده است.
در دل شلوغیهای مومبای، پرابها، پرستاری که زندگیاش به هم ریخته است، روزهای سختی را میگذراند. اما وقتی از همسر جداشدهاش هدیهای غیرمنتظره دریافت میکند، احساسات جدیدی در او بیدار میشود. آنو، هماتاقی جوان و سرزنده او، که به دنبال فضای خصوصی بیشتری هست، با موانع زیادی مواجه است. در نهایت، سفر آنها به یک شهر ساحلی به آنها فرصت میدهد تا فضای آرامی پیدا کنند و در آنجا آرزوها و خواستههایشان را دنبال کنند.
ریتا، وکیلی کمارزششده که برای یک شرکت حقوقی بزرگ کار میکند—شرکتی که بیشتر به بیرون آوردن مجرمان از زندان اهمیت میدهد تا اجرای عدالت—توسط رهبر یک سازمان جنایی استخدام میشود.
یک زن و شوهر در میان اقیانوس روی قایقشان جشن تولد پسرشان را برپا کردهاند. اما ناگهان طوفانی شدید آنها را غافلگیر میکند و موجوداتی گرسنه از عمق آبها بیرون میآیند. اکنون باید برای بقا بجنگند!
لارگو وینچ که از ربوده شدن پسرش به شدت آسیب دیده است، متوجه میشود که اگر عاملان ورشکستگیاش را پیدا کند، شاید بتواند پسرش را دوباره ببیند.
1944، ورمیلیو، یک روستای کوهستانی دورافتاده است. ورود پیِترو، یک سرباز فراری، به خانواده معلم روستا، و عشق او به دختر بزرگ معلم، مسیر زندگی همه را تغییر خواهد داد.
السا و فرانک زمانی خواهر و برادر نزدیکی بودند، اما همه چیز زمانی تغییر کرد که مأموریت فضایی فرانک به شکست انجامید. سه سال از ناپدید شدن مرموز او میگذرد و ۲۳ ساله بودن، السا را در حرکت به جلو در زندگی دچار مشکل کرده است. یک روز، یک موجود بیهویت با او تماس میگیرد و پیشنهاد میدهد که برادر بزرگش را به زمین بازگرداند. اما برای این کار بهایی باید پرداخت شود...
یک سرباز سابق نیروهای ویژه که پس از خدمت در افغانستان منزوی و بدبین شده است، برای تأمین امنیت آمینا و دخترش نور به خدمت گرفته میشود.
در سال 1985، پدر فداکار، بیل فورلونگ، اسرار آزاردهندهای را که در صومعه محلی نگهداری میشود، کشف میکند و حقایق تکاندهنده خود را کشف میکند.