لیندا که زندگیاش از هم پاشیده، تلاش میکند تا با بیماری مرموز فرزندش، شوهر غایبش، یک فرد گمشده و رابطهی خصمانهاش با درمانگرش کنار بیاید.
فیلم
داستان تأثیرگذار کودکی از یک خانواده پناهنده پونتیک که به لطف استعداد و تابآوری عظیم خود در مواجهه با چالشهای اجتماعی و شخصی، توانست در برابر همه مشکلات زنده بماند و رشد کند. موسیقی، عشق، خانواده، دوستان، ماهیگیری، خلاقیت، مردم شب، طرفداران سرسخت و درگیریهای شدید گرد هم میآیند تا موزاییک زندگی او را خلق کنند. این فیلم ادای احترامی به خواننده افسانهای، استلیوس کازانتزیدیس است که صدایش قلب همه یونانیان در سراسر جهان را لمس کرد. فیلمی برای کسانی که او را دوست داشتند و کسانی که مایل به کشف او هستند.
۱۹۲۷. قطار سریعالسیر ترانس سیبری. اسناد محرمانهای که آینده اتحاد جماهیر شوروی و چین را تعیین میکنند، در سراسر روسیه در حال انتقال هستند. افسران اطلاعاتی خارجی و اراذل و اوباش واقعی، تحت پوشش مسافران عادی، پنهان شدهاند و آمادهاند تا به خاطر اسناد، هر کاری انجام دهند. یک سرباز جوان ارتش سرخ و یک مأمور سابق تزار باید برای کشف یک دشمن مشترک با هم همکاری کنند.
دنیا برای آملی یک راز گیجکننده و آرام است تا اینکه مواجههای معجزهآسا با شکلات، حس کنجکاوی وحشی او را شعلهور میکند. آملی همچنان که به خانهدار خانوادهاش، نیشیو-سان، دلبستگی عمیقی پیدا میکند، شگفتیهای طبیعت و همچنین حقایق عاطفی پنهان در زیر سطح زندگی ایدهآل خانوادهاش به عنوان خارجیهایی در ژاپن پس از جنگ را کشف میکند.
«کله بخیه» اولین موجودی بود که توسط پروفسور دیوانه اراسموس «تقریباً زنده» شد. در سالهای پس از آن، او به دایه حیوانات وحشیِ رو به رشدِ ارباب تبدیل شده است که مورد بیمهری قرار گرفتهاند و وظیفه دارد به آنها بیاموزد که «هیولای درون» خود را سرکوب کنند و در قلعه - دور از چشمان کنجکاو و انگشتان چنگالمانندِ اراذل و اوباش روستا در دره پایین - پنهان شوند. اما وقتی مدیر کثیف سیرک، فولبرت فریکفایندر، از راه میرسد و به «کله بخیه» نقشی کلیدی در نمایش عجیب و غریبش پیشنهاد میدهد، قهرمان ما با وعده عشق و پذیرش وسوسه میشود.
پس از سقوط یک هواپیما در خلال جنگ جهانی دوم ، لوئیس زامپرینی ، ۴۷ روز پر از رعب و وحشت را به همراه دو تن از یارانش روی یک تکه الوار می گذراند. تا این که…
آنیا مانند مادر نامزدش که اخیراً فوت کرده رفتار میکند، امت باید با عمیقترین آسیبهای روحی خود مقابله کند تا نامزدش را از این مالکیت گیجکننده رها کند.
هارولد فرای ، مردی ۵۹ ساله است که پس از سالها زندگی بیهدف . یک روز، نامهای از دوست قدیمی خود، کوئینی هنسی، دریافت میکند که به او اعلام مرگش را می دهد . هارولد تصمیم میگیرد که بدون استفاده از وسایل نقلیه یا حمایت مورین، همسرش، در انگلستان پیاده روی کند تا به بریک آپون توید برسد. در طول راه، با افراد مختلفی روبرو میشود که ...
خدمتکاران، اقوام، وکیل و بیوه مردی پس از مرگش برای تصاحب ارث به رقابت با یکدیگر میپردازند.
زنی شصت ساله که در اولین مراحل بیماری آلزایمر به سر می برد، با ثبت نام کردن در یک کلاس شعر سرایی دوباره روحیه اش را به دست می آورد…