دانلود قانونی
دانلود فیلمداستان ماجراجوییهای سه جوان از دو نقطه متفاوت جهان؛ کلانشهر «نیو استیت ترینیتی کپیتال» و روستای «کارن» در شمال تایلند، که در مسیر کمک به نجات جهان از پیامدهای فاجعهبارِ گرمایش جهانی گام برمیدارند.
پس از یک فقدان تراژیک، پدری داغدیده میکوشد در حالی که با یک مهمان ناخوانده، غیرمنتظره و غیرقابلپیشبینی روبهروست، پسران خردسالش را بزرگ کند.
آرورا ده ساله از همسایه آدمکش خود میخواهد هیولایی را که به اعتقاد او تمام خانوادهاش را خورده است، بکشد. برای محافظت از آرورا، او باید با هجوم قاتلان مبارزه کند و در عین حال این واقعیت را بپذیرد که برخی از هیولاها واقعی هستند.
کری از مدتها پیش شیفتهٔ افسانهٔ محلی «آدمخوکیهای تپهٔ خوک» بوده است؛ موجوداتی چندشآور که زاد و ولد میکنند و در آن منطقه آشوب به پا میکنند. با ناپدید شدن دهمین زن، کری دیگر نمیتواند این فکر را از سرش بیرون کند که شاید این داستانها چیزی فراتر از یک افسانه باشند.
یک سفر عاشقانه به کلبهای دورافتاده برای سالگردشان، رنگ و بوی ترسناک به خود میگیرد وقتی حضور موجودی تاریک آشکار میشود و زوج را وادار میکند با گذشتهٔ وحشتناک آن ملک روبهرو شوند.
داستان گروهی از جنایتکاران و افراد ناجور را دنبال میکند که تنها کسانی هستند که میتوانند از فرو رفتن پادشاهی در هرج و مرج جلوگیری کنند، زمانی که یک شیء باستانی مرموز که قادر به تغییر شکل واقعیت است به دست افراد نادرست میافتد.
نگاهی به زندگی یک فروشنده دوره گرد معتاد به رابطه جنسی که از محصولات زیبایی خود که خانه به خانه می رود برای ملاقات با زنان استفاده می کند.
وقتی گونهای ترسناک و باستانی از اقیانوس بیرون میآید و خود را به طور چشمگیری به بشریت نشان میدهد، یک بحران بینالمللی آغاز میشود. با در معرض خطر قرار گرفتن کل جمعیت، UNIT وارد عمل میشود و جنگ خشکی و دریا را آغاز میکند.
در فیلم در شهر خبری نیست هست، مریم زن پولداری است که دو بار ازدواج کرده و شوهرانش مردهاند. جواد که کارش مسافرکشی است بعد از اینکه مریم را به منزلش میرساند مورد حمله دو ناشناس قرار گرفته و اتومبیلش نیز دچار خسارت میشود و...
ساسان سرکش، یک ایرانی است که پس از سی سال دوری از وطن، به ایران میآید. در فرودگاه مهرآباد، رانندهای به نام الیاس، را به هتل میبرد و فردای آن روز به اتفاق همراهی زادگاه ساسان، تبریز، میشوند. در بین راه، الیاس پی میبرد که ساسان با حالی پریشان قصد خودکشی دارد.
ایرج که از ایران فرار کرده به شوروی رفته و پلیس مرزی او را دستگیر میکند، اما دوستش رضا به او کمک میکند تا فرار کند...
کارتیک و آنو که به تازگی ازدواج کردهاند، یک آپارتمان قدیمی میخرند و زندگی خود را آغاز میکنند، اما خیلی زود شاهد اتفاقات عجیبی در خانه میشوند و فکر میکنند که این یک عمل شیطانی است، اما خیلی زود حقیقت تکاندهندهای را کشف میکنند.