جینا دختر ۹ ساله ای است که با یک اژدهای تازه متولد شده دوست صمیمی می شود. آنها با هم قصد دارند کریسمس را وارونه کنند و به معنای واقعی کلمه جشن را به آتش بکشند.
سوامی و آناند دو شخص متفاوت با چهره یکسان هستند و دختری به نام پراناوی غافل از این موضوع، عاشق آن ها می شود.
شهری توسط بیگانهها مورد حمله قرار میگیرد تا منابع آن را غارت کنند. اما در این میان یک فرد شجاع پیدا میشود با آنها مبارزه میکند.
پدر و پسری برای پیک نیک به جنگل می روند و در آنجا با ماجراهای جالبی رو به رو می شوند...
داستان «جیمز گارفیلد»، مردی که از گمنامی برخاست و به بیستمین رئیسجمهور آمریکا تبدیل شد — و «چارلز گیتو»، مردی که او را ترور کرد.
در دنیای سایهوار جاسوسی، «سم فیشر» هم افسانه است و هم شایعهای در گوشها. اکنون که دوباره به میدان بازگشته، باید به مأمور تازهکاری کمک کند تا پرده از توطئهای جهانی بردارد.
وقتی برایان، حسابدار بیکار، به همراه جف، پدر خانهدار، برای بازی با پسرانشان به خانهشان میروند، انتظار بعدازظهری آرام و بیدغدغه را دارند. در عوض، مزدورانی آنها را تعقیب میکنند و برایان - که کاملاً آماده نیست - باید از موانع مسخره یکی پس از دیگری جان سالم به در ببرد.
وقتی حملهای صلح شکننده بین دنیای ارواح و بشریت را از بین میبرد، هی با لویه، آخرین شاگرد شیفو ووشیان خود، متحد میشود تا توطئهای را که هر دو قلمرو و پیوندی را که برای محافظت از آن قسم خوردهاند، تهدید میکند، افشا کند.
نویسنده اَگی ویگز که در غم از دست دادن پسرش بهسر میبرد، با تلاش برای کشف راز ناپدید شدن همسر همسایهاش نیل جارویس و کارهای مشکوک او، هدف و معنای تازهای در زندگی پیدا میکند.
استیوی و برادر کوچکش الیوت به سرزمینهای به شدت پوچ و بیمعنی رویاهایشان سفر میکنند تا از مرد شنی بخواهند خانوادهای بینقص برایشان فراهم کند.
در سال ۱۸۷۸، ۲۹۲ سامورایی با وعدهٔ جایزهای به ارزش ۱۰۰ میلیارد ین گرد هم میآیند تا در یک نبرد مرگبار شرکت کنند. به هر کدام یک بُرسْتگ چوبی داده میشود و هرکس که بهعنوان آخرین بازمانده به توکیو برسد، برنده است. شوجیرو ساگا برای نجات خانوادهٔ بیمار خود وارد این رقابت میشود. در طول مسیر، بازیای خطرناک و مرگبار برای بقا آغاز میشود.
شمشیربازی قدرتمند با نام «دثاستاکر» یک گردنبند نفرینشده را از میدان نبردی پر از اجساد به دست میآورد. او که تحت تأثیر جادوی سیاه قرار گرفته و توسط قاتلان هیولاگونه تعقیب میشود، باید با شر در حال ظهور روبهرو شده و نفرین را بشکند.
در کشتار نانجینگ در سال ۱۹۳۷، پستچیای به نام «آ چونگ» برای نجات جان خود وانمود کرد که در یک آتلیه عکاسی کار میکند و برای ارتش ژاپن عکس توسعه میداد. او همچنین گروهی از سربازان و غیرنظامیان چینی را در آتلیه پناه داد و آن را به یک پناهگاه موقت تبدیل کرد. با این حال، در مواجهه با جنایات بیرحمانه ارتش ژاپن، آ چونگ جان خود را به خطر انداخت تا پناهندگان را بهطور ایمن منتقل کند و شواهد کشتار را به عموم نشان دهد.