فیلم

این فیلم درباره ي گروهي از افسران پليس فاسد لس آنجلس است که نقشه ي يک سرقت بزرگ را کشيده اند. آن ها براي عملي کردن اين نقشه يک پليس تازه کار را به قتل ميرسانند تا با منحرف کردن پليس حواس همه را از نقشه ي دزدي پرت کنند...

این فیلم داستان زندگی واقعی خسه اونز می باشد که تلاش کرد تا در مسابقات المپیک سال ۱۹۳۶ تبدیل به دونده ای غیرقابل مهار شود، در حالی که در آن سو آدولف هیتلر می خواست تا شکوه آریایی را در این مسابقات سرافراز ببیند و …

دو کارآگاه پلیس وظیفه دارند از یک شاهد قتل محافظت کنند، در حالی که روی محموله هروئین دزدیده شده نیز تحقیق می کنند.

پس از مرگ مشکوک نخست وزیر انگلستان، سران اکثر کشورهای جهان برای مراسم تدفین وی در لندن حضور می یابند و این زمان بسیار مناسبی برای تروریست هاست تا تمامی رهبران را یکجا از بین ببرند.

بخاطر یکسری سوءتفاهم، آلوین، سیمون و تئودور به این باور می رسند که دیو قصد دارد تا به میامی برود و به دوست جدید خود پیشنهاد ازدواج دهد. حال آن ها سه روز فرصت دارند تا مانع این کار شوند و...

در شهر کوچکی در نیوانگلندِ بلایت هالو، به‌نام ماساچوست، پسر بچه‌ای به اسم نورمن قادر است تا با مردگان صحبت کند، از جمله مادربزرگ خود و ارواح شهر. متاسفانه هیچ کس توانایی‌های او را جدی نمی‌گیرد و او از لحاظ احساسی از خانواده اش طرد شده، در حالی که به خاطر کارهای عجیب او، مورد تمسخر و آزار و اذیت همسایگان و دوستان خود قرار می‌گیرد تا اینکه … دو زبانه : فایل این انیمیشن بصورت دو زبانه بوده و هردو صوت زبان اصلی و دوبله فارسی در آن گنجانده شده است .

لس آنجلس. «بازرس لي» (چان) محافظت از ديپلماتي چيني را به عهده دارد که اطلاعات زيادي در مورد تشکيلات جنايتکار «ترياد» دارد. اما ديپلمات پيش از اين که بتواند به افشاگري بپردازد مورد سوء قصد آدم کشي به نام «کنجي» (سانادا) قرار مي گيرد. از قرار «کنجي» دوست دوران کودکي و برادر «بازرس لي» بوده و او نمي تواند دستگيرش کند. با اين همه خيلي زود «بازرس لي» به هم کار قديمي خود «کارآگاه جيمز کارتر» (تاکر) ملحق مي شود و اين دو براي پي گيري پرونده ي ماجراهاي «ترياد» رهسپار پاريس مي شوند...

داستان فیلم درباره یک خانواده است که بعد از زلزله بزرگ شهر “تانگشان” ۱۹۷۶ چین، از هم جدا میشوند...

فیلم در آینده ای نزدیک و در جامعه ای متکی به فناوری رخ میدهد، جایی که انسان های دیگر از دست ماشین های کشتار خسته شده اند و بر علیه آنها میشوند...

وقتی همسر کلانتر ادنا اسپالدینگ در یک حادثه کشته می شود او خود را در دوان رکود اقتصادی به همراه مزرعه ای کوچک تنها می بیند. یک مرد سیاه پوست به او کمک می کند در مزرعه اش پنبه بکارد و به همراه آنها تلاش می کند مزرعه را نجات دهدو …