13

یک گربه یاغی، دوست تخم مرغ دوران کودکی او و یک بچه گربه دزد اغواگر به جستجوی تخم های غاز طلایی افسانه ای می روند تا نام او را پاک کنند، افتخار از دست رفته اش را بازگردانند و اعتماد مادر و شهرش را دوباره به دست آورند.

«دنی اوشن» و ۱۰ یار او تصمیم دارند بطور همزمان به ۳ کازینو در لاس وگاس دستبرد بزنند.

«دنیل اوشن» یک نفر دیگر را هم به تیمش اضافه می کند تا بتواند سه سرقت بزرگ را در اروپا انجام دهد.

«دالیا ویلیامز» (کانلی) که از شوهرش (اسکات) جدا شده، آپارتمان قدیمی کوچکی در روزولت آیلند نیویورک برای خود و دخترش، «سسی» (گید) پیدا می کند، بی خبر از این که آپارتمان در تسخیر روح ساکن قبلی است…

سال ۱۸۵۰ است و مردم کاليفرنيا مبارزاتي را راه انداخته اند تا به ايالات متحد بپيوندند. «دون آلخاندرو د لا وگا» (باندراس) از توطئه اي باخبر شده که تعدادي از ثروتمندان اروپايي از آن حمايت مالي مي کنند تا جلوي «ايالت» شدن کاليفرنيا را بگيرند و از اين رو به نظر مي رسد که شخصيت پنهانش، «زورو»، بايد دوباره وارد ميدان شود...

«دون ديه گو د لاوگا» يا همان «زورو» (هاپکينز)، پس از قتل همسر و تصاحب دخترش، «النا» به دست دشمن و رقيبش، «دون رافائل مونته رو» (ويلسن)، مي خواهد از او انتقام بگيرد. پس از تحمل بيست سال زندان، قهرمان افسانه اي يک جوان گم نام و کم تجربه به نام «الخاندرو موري يتا» (باندارس) را تربيت مي کند تا با «مونته رو» رو به رو شود.

فلینت لاکوود سرانجام موفق می شود تا خود را به عنوان یک مخترع نابغه مطرح کند. اما درست در زمانی که فلینت از وضعیت خود بسیار راضی به نظر می رسد، خبر می رسد که اختراع عجیب او که آب را به غذا تبدیل می کرد، کماکان فعالیت می کند و در حال تبدیل جانورانی جهش یافته به غذا است...

دو بچه به نام هاي «جودي» (دانست) و «پيتر» (پيرس) بازي سحرآميزي را در خانه اي متروکه پيدا مي کنند و مشغول بازي مي شوند. ناگهان «آلن» (ويليامز)؛ مرد بالغي که وقتي دوازده ساله بوده اين باي را کرده و از آن موقع تا به حال در آن گير کرده است، از داخل آن بيرون مي آيد. تنها اميد رهايي «آلن» اين است که بتواند بازي را تمام کند.

این فیلم شرح وقایع زندگی ایپ من ، استاد بزرگ “وینگ چون “را از دهه ی ۱۹۳۰ تا وقایع بعد از دوران جنگ دوم بین چین و ژاپن و مرگ او روایت می کند. مردی که به بروسلی هنرهای رزمی را یاد داد...

در دنيايي که ساکنانش روبات ها هستند؛ «رادني کاپرباتم»، مخترع جوان با استعدادي است که از شهر ريوت عازم «روبات سيتي» مي شود. اما «رادني» در آن شهر بزرگ نمي تواند «بيگولد»، مخترع درخشان مورد علاقه اش را پيدا کند...