پس از آنکه کامرون کید دچار آسیب مغزی شدیدی میشود که میتواند به پایان حرفهاش منجر شود، روزنهای از امید برایش پدیدار میگردد: قهرمانش، آیزایا وایت — ستارهی افسانهای فوتبال و هشتبار قهرمان لیگ — به او پیشنهاد میدهد تا در ملک دورافتادهاش، جایی که همراه همسر مشهورش (یک اینفلوئنسر سرشناس) زندگی میکند، تحت آموزش او قرار گیرد.
R
در تلاش ناامیدانه برای بازپسگیری حرفهاش، «سامانتا لیک» بازیگر محبوب سابق، جذب دنیای پرزرقوبرق «زویی شانون» ـ غول دنیای سلامتی ـ میشود؛ اما خیلی زود حقیقتی هولناک را زیر این ظاهر بینقص کشف میکند.
در تابستان سال ۱۸۵۹، پزشکی بیوه با اکراه میپذیرد زنی بردهٔ آزادشده و دختر مرموز سفیدپوستش را در سفری پنجروزه از میان غرب خونآلود همراهی کند تا نزد شفابخش مذهبی شهری دورافتاده بروند. زن باور دارد که دخترش تسخیر شده است، اما پزشک معتقد است او تنها حامل نوعی بیماری است. با این حال، حقیقتی انکارناپذیر باقی میماند: هر موجود زندهای که دختر لمس میکند، بهطرزی مرموز میمیرد.
وقتی دشمن شیطانیشان پس از ۱۶ سال دوباره ظاهر میشود، گروهی از انقلابیون سابق برای نجات یکی از دخترانشان دوباره متحد میشوند.
زندگی دو خواهر و برادر کاملاً دگرگون میشود وقتی که جسدی را که مدتها در زیرزمین خانهی پدر و مادرشان دفن شده بود، پیدا میکنند و این موضوع آنها را به ورطهی جنایت و قتل میکشاند.
در راه رفتن به یک دورهمی خانوادگی، خانواده هرینگ دچار یک سانحه شدید رانندگی میشوند و وقتی به هوش میآیند، خود را در زیرزمینی تاریک و وحشتناک مییابند. چیزی آنجا همراه آنهاست؛ در قفسی زندانی؛ و تشنه گوشت انسان. با یک ناظر مرموز که مانند صاحب حیوان از آن موجود نگهداری میکند، خانواده باید با یکدیگر متحد شوند تا راهی برای شکست دادن هر دو و فرار پیدا کنند.
چهار دزد که در مرکز دارتمور منزوی شدهاند، خود را در جایی پنهان میکنند و هیچ کاری جز شمردن پول و زمان برای کشتن ندارند.
چارلز بلیکی، یک مرد آفریقایی-آمریکایی ساکن ساگ هاربر، در زندگی روزمرهاش دچار مشکل شده، بدشانس است و در آستانه از دست دادن خانه اجدادیاش قرار دارد که ناگهان یک تاجر سفیدپوست عجیب و غریب با لهجه اروپایی پیشنهاد اجاره زیرزمینش را برای تابستان میدهد.
داستان در قرن چهاردهم، در دوران امپراتوری مقدس روم روی میدهد؛ جایی که ملتهای اروپا برای برتریطلبی بهشدت با یکدیگر رقابت میکنند. در این میان، اتریشیهای جاهطلب که در پی گسترش قلمرو خود هستند، به سوی سوئیس ـ کشوری آرام و روستایی ـ دستدرازی میکنند.
اندی و تیم جنگجویان جاودانهاش با هدفی تازه جانگرفته به نبرد برمیخیزند، آنهم در برابر دشمنی قدرتمند که مأموریت آنها برای حفاظت از بشریت را تهدید میکند.