زمان شلوغی ناهار در رستوران گریل است، یک مکان پررفتوآمد برای گردشگران در نیویورک که در یک روز عادی جمعه، هزاران مشتری را پذیرایی میکند. اما حالا مقداری پول از صندوق ناپدید شده و همه کارکنان تحت بازجویی قرار گرفتهاند.
آمریکا
گرفتار میان عشقش به سارا و مأموریتش برای نجات زمینهای کشاورزی، جورج واشنگتن کارور در آستانه از دست دادن همهچیز به خاطر کارش قرار دارد. در حالی که با نژادپرستی و تردید دیگران روبهروست، او تلاش میکند رازهای نهفته در بادامزمینی را کشف کند؛ رازهایی که میتوانند کشاورزی را متحول سازند.
این داستان همزمان با اتفاقات فیلم «جان ویک: فصل سوم – پارابلوم» جریان دارد؛ جایی که «ایو ماکارو» آموزشهای خود را در سنتهای قاتلان گروه «روسکا روما» آغاز میکند.
در دهه 1990، در شهری کوچک در ماساچوست، دو تیم بیسبال آماتور به نامهای Adler’s Paint و Riverdogs برای آخرین بار در زمین قدیمی خود به مصاف هم میروند. این زمین قرار است بهزودی تخریب شود تا جای خود را به یک مدرسه جدید بدهد. در طول این بازی، که بهصورت آرام و با لحنی نوستالژیک روایت میشود، بازیکنان میانسال با شوخیها، خاطرات و لحظات احساسی، به گذشته خود نگاهی میاندازند و با واقعیتهای گذر زمان مواجه میشوند...
نانسی وندگروت، معلم و خانهداری در شهر کوچک هالند، میشیگان، زندگی بهظاهر کاملی با همسرش فرد و پسرشان هری دارد. با این حال، او به همسرش مشکوک میشود و تصور میکند که وی زندگی دوگانهای دارد. با کمک همکارش دیو، نانسی به تحقیق درباره رازهای پنهان فرد میپردازد و متوجه میشود که واقعیت بسیار پیچیدهتر و تاریکتر از آن چیزی است که ابتدا تصور میکرد...
فیلم براساس یک داستان واقعی روایت شده و سفر یک سرباز ارتش ایالات متحده به نام مریت در افغانستان را دنبال میکند که مدام حضور روح زویی، بهترین دوستش را که در جنگ کشته شده، در زندگی خود احساس میکند. در این میان هنگامی که پدربزرگ او به بیماری آلزایمر مبتلا میشود، مریت تصمیم میگیرد تا از او مراقب کرده و در عین حال خود را درمان کند…
پس از بازگشت به محل کار طبق یک برنامه ترکیبی، دو همکار که فقط با نامهای خانم دوشنبه و آقای سهشنبه شناخته میشوند، شروع به ارسال یادداشتهای دوستانه میکنند و جرقه یک رابطه عاشقانه در محل کار زده میشود.
آیریس (با بازی نائومی واتس)، نویسندهای منزوی در نیویورک، پس از خودکشی دوست و استاد قدیمیاش، والتر (با بازی بیل موری)، بهطور غیرمنتظره سرپرستی سگ بزرگ او، یک دانمارکی عظیمالجثه به نام آپولو، را بر عهده میگیرد. با وجود محدودیتهای آپارتمانش برای نگهداری حیوانات و تمایل شخصیاش به گربهها، آیریس تصمیم میگیرد خواستهٔ والتر را اجرا کند و...
کایرا و آیزاک زمانی رهبران یک گروه چندملیتی نیروهای ویژه به نام «نیروی سایه» بودند. آنها با عاشق شدن، قوانین را زیر پا گذاشتند و برای محافظت از پسرشان، مخفی شدند. حالا که جایزهی بزرگی برای سرشان تعیین شده و «نیروی سایه» خشمگین در تعقیبشان است، مبارزهی یک خانواده به جنگی تمامعیار تبدیل میشود.
زنی تلاش میکند پدرش را از دست قیمی فاسد و طمعکار که از سوی دادگاه منصوب شده است، نجات دهد.