نروژ

یک شهروند محترم و باافتخار به نام “نیلز” در طول زمستان وحشی، وظیفه برف روبی از روی کوه ها را دارد. اما زمانی که پسرش اشتباهاً به قتل می رسد، او وارد عمل می شود که باعث رخ دادن جنگی میان گنگسترهای وگان و رئیس مافیای صربستان می شود…

گروهی از دانشجویان به تحقیق در مورد خرس قاتلی میپردازند غافل از اینکه ان خرس بیشتر از انچه فکر میکردند خطرناک است و حال انها در خطر مرگ قرار گرفته اند …

نروژ، سال 1363، حدود ده سال است که مریضی طاعون در یک دهکده جان مردم را میگرد حالا تعدادی از ساکنین تصمیم می گیرند که از انجا بروند انها به یک روستا متروکه می رسند اما خبر ندارند که در انجا چیز بدتری از طاعون منتظر انها است و..

زمانی که «سیگورد اسوندن» یک راز نهفته در یک کشتی مرموز را کشف می کند، دنیاهای جدید و قدیم با هم برخورد می کنند و ...

فیلم در مورد مردی به نام "روی" است که دیوانه‌ی موستانگ زرد رنگش است. حال که دخترش برای تعطیلات به دیدن او آماده است، او خود را برای یک مسابقه غیر قانونی اماده کرده است...

فیلم بر اساس یک داستان واقعی در اوایل قرن بیستم و زمستانی در نروژ ساخته شده است.در جزیره ای واقع در اوسلو گروهی از پسران 11 تا 18 ساله متخلف زندگی می کنند. رژیمی که توسط نگهبانان از پسران سو استفاده جسمی و روانی میکند.در این میان پسری گروه را برای شورش علیه رژیم رهبری می کند...

پینکی در کودکی پدر خود را از دست داده است و فردی به نام انگشت دراز او را بزرگ کرده است. انگشت دراز دزد دریایی است. او به همراه کاپیتان دندان خنجری برای تصاحب گنج لاما راما به آن سرزمین می رود. پینکی نیز به طور اتفاقی با آنها همراه شده و باعث می شود که آنها به سرزمین لاماراما راه پیدا کنند...

سه خواهر و برادر به طور اتفاقی در جزیره متروکه ای در قطب شمال در میان طوفان تک و تنها گیر می افتند تا یک اقیانوس آنطرف تر ، هیچکس نمی داند آنها کجا هستند. این فیلم نبردی دراماتیک برای نجات است .

پروفسور بدجنسی ، پدر آماندا را که دستگاه عظیمی را طراحی کرده است می دزدد تا به وسیله آن دستگاه بر جهان حکومت کند.توسان ، لودویدود ، راسپوتین تلاش می کنند تا پدر آماندا رانجات دهند.

«میکائیل بلومویست» ( دنیل کریگ ) روزنامه نگاری است که به واسطه فعالیت هایش بر ضد یک سیاستمدار، در حال حاضر تحت فشارهای زیادی قرار دارد و به نظر می رسد که او هیچ شانسی در مقابل این سیاستمدار نداشته باشد. در این وضعیت فردی به نام «ونگر» ( سون برتیل تاوب ) از میکائیل می خواهد تا به پرونده گم شدن یکی از بستگانش که مربوط به ۴۰ سال پیش است رسیدگی کند. میکائیل بعد از قبول این پیشنهاد، از کمک یک دختر عجیب به نام «لیزبث» ( رونی مارا ) که متخصص امور کامپیوتری است بهره می برد اما هرچقدر که آنها در این ماجرا به جلو می روند، متوجه واقعیت های تلخی می شوند که... moviemag