پس از آنکه فناوری پایهی M3GAN توسط یک پیمانکار قدرتمند دفاعی دزدیده شده و برای ساخت سلاحی نظامی به نام آملیا مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، جما، خالق M3GAN، درمییابد که تنها راه چاره، بازگرداندن M3GAN به زندگی و ارتقای اوست؛ تا او را سریعتر، قویتر و مرگبارتر از پیش بسازد.
نیوزیلند
در پسزمینهای پرشور و الهامگرفته از دههی ۱۹۶۰ با فضایی رترو-فوتوریستی، نخستین خانوادهی مارول ناچار است میان نقشهای قهرمانانهی خود و استحکام پیوند خانوادگیشان تعادل برقرار کند، در حالی که از زمین در برابر خدای گرسنهی فضایی به نام «گالاکتوس» و فرستادهی مرموز او، «سیلور سرفر»، دفاع میکنند.
در دنیایی پساآخرالزمانی، ویروسی انسانها را به آدمخوارانی خشن و دیوانه تبدیل کرده است. مادری داغدیده همه چیزش را از دست داده و در یک کلبهٔ دورافتاده در کوهها پناه گرفته، تا اینکه یک غریبهٔ زخمی و ناامید با داستانی از امید به آنجا میرسد.
سوپرمن باید میراث کریپتونی بیگانه خود را با تربیت انسانیاش به عنوان خبرنگار کلارک کنت تطبیق دهد. او به عنوان مظهر حقیقت، عدالت و راه و رسم انسانی، به زودی خود را در دنیایی مییابد که اینها را از مد افتاده میداند.
زندگی یک دختر 11 ساله اهل کتاب به نام میلدرید زمانی که مادرش در بیمارستان بستری میشود و پدرش، استراون وایز، برای مراقبت از او میآید، کاملا دگرگون میشود. حال استراون برای بهبود رابطه خود با دخترش، موافقت میکند تا میلدرید را همراه با خود به یک ماجراجویی هیجانانگیز ببرد تا موجودی افسانهای به نام پلنگ کنتربری را پیدا کنند، اما…
پسری دچار کابوسهای وحشتناکی میشود که در آنها هیولایی درون کمد کمین کرده است. اما در میان ترسهایش، پدرش نیمهشب ظاهر میشود تا به او کمک کند با وحشتهایش روبهرو شود. با این حال، پسر کمکم به ماهیت واقعی این ظاهر شدنها شک میکند و ناچار میشود با حقیقتی تلخ دربارهی سرنوشت پدرش و نیروی شومی که او را تهدید میکند، روبهرو شود.
چهار فرد نامتجانس که با مشکلات عادی زندگی دستوپنجه نرم میکنند، ناگهان از طریق پورتالی مرموز وارد دنیای آندرورلد میشوند؛ سرزمینی عجیب و مکعبی که با نیروی تخیل زنده است. برای بازگشت به خانه، آنها باید این دنیا را بشناسند و در سفری جادویی همراه با استیو، یک سازنده خبره و غیرمنتظره، مهارتهای لازم را فرا بگیرند.
وقتی یک دانشجوی چینی خجالتی اما نابغه، بورسیهای برای ورود به یک دانشگاه معتبر در نیوزیلند دریافت میکند، راهی جدید برای رسیدن به محبوبیتی که همیشه آرزویش را داشته پیدا میکند—با هر جسد خونآلودی که پشت سر میگذارد.
وقتی «قاتل چشمهای قلبی» در سیاتل دست به جنایت میزند، دو همکار که شب ولنتاین را اضافهکاری میکنند، به اشتباه توسط این قاتل مرموز که به دنبال زوجهاست، یک زوج فرض میشوند. حالا آنها باید رمانتیکترین شب سال را در حالی بگذرانند که برای نجات جانشان فرار میکنند.
خانوادهای در یک خانه روستایی دورافتاده توسط حیوانی نامرئی مورد حمله قرار میگیرند، اما با گذشت شب، پدر شروع به تغییر و تبدیل شدن به چیزی غیرقابلتشخیص میکند.