ترکیه
داستان مردی که سعی می کند معشوق دوران کودکی خود را تحت تأثیر قرار دهد ، اگرچه ممکن است عاشقانه به نظر برسد ، اما اینطور نیست.
دوست دختر سمیه ناگهان از او جدا می شود. در جستجوی پاسخی در مورد رابطه آنها، او باید به زودی با چیزی که مدتها نادیده گرفته بود روبرو شود.
دختری در خانه خانواده اش با روح شیطانی تسخیر شده است. چندین اتفاق بد در اطراف خانه او و اعضای خانواده اش شروع می شود. یک شخصیت قدیمی دوباره برمی خیزد و سعی می کند خانواده را از سرنوشت محکوم خود نجات دهد.
مادری مجرد که به بیماری لاعلاجی مبتلاست، در حالی که برای آینده بهتری برای کودک شش ساله خود تلاش می کند، با یک فرد مجرد خوش اخلاق روبرو می شود.
رجب ایودیک و نورالله تصمیم می گیرند به خانه روستایی بروند که از مادربزرگش به ارث رسیده است. رجب ایودیک از وجود یک پروژه بزرگ آگاه است که به روستا و جنگل های اطراف آسیب می رساند. روستاییان با پی...
مترجم جوان ربکا با دوست خود مارکو که در ویلایی کوهستانی که متعلق به دوست او لاورا است به آموزش اسکی می پردازد زندگی می کند. رنه مسئول سینمایی محلی است . او اتومبیل مارکو را به سرقت می برد و با تئو که دخترش بعد از مدتی که در کما بود می میرد، تصادف می کند....
اوزنور زن جوان و زیبایی است. او از کودکی به کودرت که پسر عمویش است عشق افلاطونی داشت. کودرت اما با زنی به نام نیسا ازدواج کرده و بسیار خوشحال است. حسور ، اوزنور از جادوی سیاه وحشتناک برای تغییر این حالت استفاده می کند تا او و کودرت با هم باشند. با این حال ، او برای شیطانی که این طلسم ایجاد می کند آماده نیست.
عدنان و هیکران با خوشحالی ازدواج می کنند ، اما وقتی پسر آنها در نتیجه تصادفی مرموز می میرد ، آدانان از همسرش دور می شود. هیکران تحقیقات گذشته خود را آغاز می کند تا ببیند چگونه می تواند با روح پسرش ارتباط برقرار کند.
سه دوست نوزاد با یک تصادف وحشتناک از هم جدا می شوند اما سالها بعد دوباره به هم می پیوندند.
به دلیل مشکلات مالی ، خانواده ییلماز در خانه مادر بزرگ خود سعادت نقل مکان می کنند. در خانه قدیمی سعادت ، موجوداتی از ابعاد دیگر ساکن است. و این موجودات کسی را در خانه نمی خواهند ، بلکه سعادت را می خواهند.
هیل با ظاهر متفاوت و رفتار عجیب خود توجه ها را به خود جلب کرد. او در خانه ای تاریخی و وهم آور در نوشهر به همراه مادرش ، مادربزرگ افسرده و عمه اش آزرا زندگی می کند. پدر هیل قبل از تولد او ناپدید شده بود و دیگر هرگز دیده نشد.....هیل یک کابوس از یک شب وحشتناک را می بیند. پدرش ، که او هرگز او را ندیده است ، او را به خانه ای قدیمی و عجیب دعوت می کند. این خانه خانه قدیمی پدربزرگش در روستای کاراین است ، که سالها پیش در آن مراسم ممنوعه برگزار شد.
در زندانی در ترکیه، به پنج زندانی یک هفته مرخصی داده می شود تا به دیدار خانواده هایشان بروند و ما شاهد مشکلات آنها در منطبق شدن با جهان خارج از زندان خواهیم بود...