در دهه 1990، جوانی 19 ساله به نام "گوک هوی" به امید یک زندگی بهتر همراه با خانواده خود به بوگوتا در کلمبیا نقل مکان میکند. حال گوک هوی برای زنده ماندن در این کشور ناآشنا، شروع به کار برای آقای پارک میکند که قدرتمندترین فرد در انجمن بازرگانان کره است. در این میان گوک هوی سخت کار میکند و توجه آقای پارک را به خود جلب میکند. حال به عنوان یک آزمایش، آقای پارک، گوک هوی را مامور میکند تا در یک عملیات قاچاق لباس شرکت کند، اما ...
درام
داستان در سال ۱۳۰۱، در واپسین روزهای دوران قرون وسطی روایت میشود؛ جایی که مشهورترین عاشقان ناکام تاریخ، سرنوشت را دگرگون میکنند و حقیقتی را فاش میسازند که آیندهی امپراتوری را تحت تأثیر قرار میدهد
در بورنئو، نزدیک جنگلهای گرمسیری، «کریا» یک بچه اورانگوتان را در مزرعهی نخل روغنی که پدرش در آن کار میکند، نجات میدهد. پسرخالهاش «سلای» که بهدلیل درگیری میان قبیلهی بومیاش و شرکتهای چوببری به دنبال پناهگاه است، به خانهی آنها میآید. حالا کریا، سلای و اورانگوتان کوچکی که «اوشی» نام گرفته، باید برای نجات جنگل در برابر نابودی آن مبارزه کنند.
تنشها میان خانوادههای رقیب تبهکار زمانی شعلهور میشود که ورود فرمانده جدید پلیس، آتشبس ناپایدار میان آنها را بر هم میزند.
وقتی نمایش سامورایی عروسکی پدرش توسط یک باند بدنام مورد حمله قرار میگیرد، تورنادو قسم میخورد که با دزدیدن طلای نامشروع آنها، انتقام بگیرد و سرنوشت خود را رقم بزند.
در طی سفری به سیسیل در سال 1920، لوئیجی پیراندلو با اونوفریو پرینسیپاتو و سباستیانو ولا ملاقات میکند، دو بازیگر که در حال تمرین نمایشی جدید با بازیگران دراماتیک آماتور خود هستند. این دیدار شگفتی های بزرگی را به همراه دارد.
ملکه فروشگاههای بزرگ و قیمت سوپرمارکتها یک بحران زناشویی را پشت سر میگذارد - تا زمانی که عشق به طور معجزهآسایی دوباره شروع به شکوفایی کند.
یک قاتل آزاد است و به سمت گیبسون حرکت میکند. در یک مسابقه با زمان، روانشناس مظنون پس از دریافت یک پیامک ترسناک، آلبِرگ را از تهدید احتمالی مطلع میکند. آلبِرگ تحقیقی را آغاز میکند که به مسیری غیرمنتظره میرسد.
زمانی که حملات گروه کر شدت میگیرد، امیلی و سم نزدیکتر میشوند و برای یافتن مقصر با هم همکاری میکنند. امیلی با استفاده از گذشته تاریک خود به وایولت کمک میکند تا از موقعیت خطرناکی نجات یابد.
پس از بیست سال دوری، اودیسئوس فرسوده و غیرقابلشناسایی به سواحل ایتاکا میرسد. پادشاه سرانجام به خانه بازگشته است، اما از زمانی که برای جنگ تروآ راهی شد، بسیاری چیزها در سرزمینش تغییر کردهاند.