چندین زوج در گروههای سنی مختلف در سال ۲۰۲۰ به دنبال تعریف دورهای بیستساله از زندگی خود هستند، بیآنکه متوجه باشند که به شدت از درگیریهای ذهنی رنج میبرند.
رمانتیک
ناداراسان که علاقه ای به سیاست ندارد، برای احترام به پدرش برای رهبر پانچایات نامزد می شود. همانطور که او به دنیای تیره و تار سیاست انتخاباتی می پردازد، با خشونت، رقابت و خیانت روبرو می شود.
خسرو مرد ثروتمندی است که هنوز ازدواج نکرده، زیرا از زنان متنفر است. اما وقتی دوستش یک فروشنده به نام سهیلا را میآورد تا نقش ساختگیای بازی کند، این بار عاشق او میشود.
مرد جوان كه در تلويزيون شيكاگو كار مي كند عاشق زني در كافه مي شود و به خودش ايمان دارد كه آن زن هم عاشق وي شده ولي ...
این فیلم داستان یک یتیم را دنبال میکند که وقتی بزرگ شد تبدیل به یک گانگستر میشود و ...
ارجنگ، یک تاجر ثروتمند، روز بدی را تجربه میکند. بعد از اینکه در همان روز دچار سرقت و تصادف خودرو میشود، باید با طمع همسری که قصد طلاق او را دارد نیز دست و پنجه نرم کند. وقتی او با افسانه، یک جیببر زیبا، ملاقات میکند، این دو دنیای کاملاً متفاوت به هم برخورد میکنند و یک ماجرای فوقالعاده آغاز میشود.
پس از اخراج ناعادلانه از دانشگاه، یک زوج جوان به خانه بازمیگردند؛ اما با والدینی مواجه میشوند که مخالف ازدواج آنها هستند. پس از اینکه پسر جوان دستگیر و سپس از زندان فرار میکند، آن دو تصمیم میگیرند فرار کنند. در حالی که آنها برنامهریزی کرده و به پیش میروند، پلیس در هر قدم به دنبالشان است. با اینکه این دو از عمق مشکلاتی که در آن گرفتار شدهاند بیخبرند، آیا میتوانند سرانجام خوشی برای خود رقم بزنند؟
در این کمدی طنزآمیز، بهروز حیلهگر نقشهای میکشد تا با سیما، دختری ثروتمند، ازدواج کند و به ثروت برسد. اما او بیخبر است که پدر سیما از نیتهای پلید او آگاه شده و از دوست خود برای مقابله با بهروز کمک میگیرد. این فیلم که درسی اخلاقی در خود دارد، با تصویربرداری حرفهای، لحظات خندهدار را با درامی تلخ و شیرین ترکیب میکند.
یک زن جوان که سالها در آمریکا زندگی کرده است، پس از ازدواج با مردی تصمیم میگیرد به همراه همسر جدیدش به ایران سفر کند. اما پس از رسیدن به ایران، متوجه میشود که همسرش در ایران زن و فرزندان دیگری دارد. از این اتفاق ناراحت میشود و سوار یک تاکسی میشود. راننده تاکسی که نمیتواند حرفی از او بشنود، فکر میکند او یک خارجی است.
مایا در یک اقامتگاه تجاری انحصاری در کوههای راکی شرکت میکند و در آنجا با مردی آشنا میشود که یک رقیب است. همانطور که آنها مجبور به جفت شدن می شوند، یک ارتباط بعید شروع به تکامل می کند.
یک فارغالتحصیل جوان دکترا و پسر یک مرد ثروتمندی که از دین سوءاستفاده میکند، در آستانه ترک ایران به مقصد ایالات متحده با رویدادها و اتفاقاتی مواجه میشود که او را متوقف میکنند، در حالی که او را با طبقات دیگر جامعه ایران آشنا و آگاه میسازند.
یک آشپز جوان فرار می کند تا رویای خود را برای تبدیل شدن به یک سرآشپز در رستورانی معتبر در شهر دنبال کند. اگرچه وقتی او به طور تصادفی با کتاب آشپزی سال 1929 که توسط سرآشپز افسانه ای اولگا فرانکو نوشته شده است، برخورد می کند، زندگی او تغییر غیرمنتظره ای پیدا می کند.
نانا میزبان جوان مسافرخانه ناکاجیما در شهری در کنار دریا است. در اوایل ماه سپتامبر که مسافرخانه ناکاجیما برای تجارت تعطیل است، مرد جوانی به نام شونتارو ظاهر می شود و می گوید که واقعاً می خواهد در مسافرخانه بماند. او توضیح می دهد که یک ماه پیش عزیزش را از دست داده و او درست قبل از مرگ در مسافرخانه اقامت داشته است. شونتارو برای دنبال کردن رد پای معشوق متوفی، شبانه روز در شهر و ساحل پرسه میزند. نانا که رفتار داوطلبان شونتارو را که در شهر نشان میدهند تماشا میکند و میبیند که زیاد با او در حال معاشقه است. این شهری است که او بیشتر از هر کس دیگری می شناسد. علاوه بر این، درست مانند شونتارو، او نیز کسی است که با درد از دست دادن عزیزان زندگی می کند. نانا و شونتارو زمانی را با هم می گذرانند و رازهای یکدیگر را به اشتراک می گذارند، بر یکدیگر تأثیر می گذارند و در نهایت زمان یخ زده آنها شروع به حرکت می کند.