اورژانس دندانپزشکی شب کریسمس مردی که تازه ترک الکل کرده، به شروع یک رابطه عاشقانه غیرمنتظره با دندانپزشک مسنترش منجر میشود، در حالی که آنها با هم شهر بالتیمور را کشف میکنند.
عاشقانه
چارلی، مالک پرانرژی و مستقل یک تعمیرگاه کاملاً زنانه، مجبور میشود آینده خود را دوباره ارزیابی کند، وقتی یک رقیب پرزرقوبرق از شرکتهای بزرگ درست روبروی او مستقر میشود. برای یافتن آرامش، او به یک دوست ناشناس آنلاین پناه میبرد — بیخبر از اینکه در واقع با بو، همان رقیبی که کسبوکارش را تهدید میکند، در حال گفتوگو است. با جرقههایی که هم آنلاین و هم در دنیای واقعی شکل میگیرد، حقیقت تهدید میکند که همه چیز را به هم بریزد.
وقتی یک خدمتکار فروتن با یک جراح ثروتمند سر راه هم قرار میگیرند، جرقههای عشق میانشان شعلهور میشود؛ اما حقیقتی ویرانگر رابطهشان را به چالش میکشد.
یک مرد و زن جوان با پیشینههای بسیار متفاوت عاشق هم میشوند، اما رابطهشان با موانعی از سوی گذشتهی آشفتهی مرد و والدین بیش از حد مراقب زن روبرو میشود.
یک افسر زیردریایی و یک پیشخدمت علیرغم وظایف نظامی، عاشق یکدیگر میشوند. او برای ۹۰ روز به اعماق دریا میرود، درحالیکه او تعقیبش میکند. حتی اقیانوسها هم نمیتوانند آنها را از هم جدا کنند – وقتی دلها به هم پیوند میخورند، دنیا کوچک به نظر میرسد.
پروفسور ویلکزار، که همسر و دختر مورد علاقه اش او را ترک کردند، در الکل به دنبال فراموشی است. او که در حین تلاش برای سرقت از ناحیه سر به شدت مجروح شد، حافظه خود را از دست داد.
این سریال که بر اساس رمان پرفروش جانگ ریو-جین ساخته شده، داستان سه زن را دنبال میکند که از مشاغل یکنواخت و حقوق متوسط خسته شدهاند. آنها به کریپتومئودا (Criptomoeda) امید بستهاند و رویای افزایش سرسامآور قیمتها را در سر میپرورانند.
نیکلاس و ایزابل برای هم ساخته شدهاند، اما چطور میتوانند از این حقیقت باخبر شوند؟ در حالی که ارواح، سرنوشت و نیروی خالص عشق واقعی آنها را بهسوی یکدیگر میکشند، زندگی نیز در تلاش است تا آنها را از هم جدا کند.
در سال ۱۹۹۹، یک زرگر به زادگاهش بازمیگردد و همین دیدار خاطرات عشق تابستانیاش با یک خیاط را پس از ۲۵ سال زنده میکند. با وجود فاصله سنی میانشان، او تصمیم میگیرد داستانشان را از نو بنویسد، اما در بازگشت، یافتن او برایش دشوار میشود.
لورا و سایمون از دوران دانشگاه بهترین دوستان یکدیگر بودهاند. در طول این سالها، آنها متوجه شدهاند که پیوندشان چیزی فراتر از یک رابطهی افلاطونی است. آیا آنها میتوانند - و آیا باید - همه چیز را به خطر بیندازند تا عشقی را که از همان ابتدا وجود داشته، کشف کنند؟