داستان فیلم درباره مردی به نام تام (مایکل فاسباندر) می باشد که در یک جزیره واقع در سواحل استرالیا نگهبان فانوس دریایی است. وی بزودی در این محل عاشق ایزابل (آلیشیا ویکاندر) می شود و در آن سو، ایزابل نیز دلباخته تام می شود تا عاشقانه ای دلنشین میان این دو شکل بگیرد. اما این دو پس از ازدواج، قادر به بچه دار شدن نیستند، تا اینکه یک روز آنها بچه ای از دریا نجات می دهند و ...
عاشقانه
هانگ و جونگو بهطور تصادفی در روز اولی که به توکیو رسیدند، ملاقات کردند. بهار، تابستان و پاییز آن سال، زمانهای زیبایی برای آن دو بود. پنج سال بعد، آنها دوباره بهطور تصادفی در کره همدیگر را دیدند.
داستان فیلم حول شخصیتهای اصلی، اِما و لیام، میچرخد. اِما یک زن جوان و جاهطلب است که همیشه در پی رسیدن به آرزوهای بزرگش بوده، اما همواره با حسرتها و شکهایی درباره تصمیمات گذشتهاش روبهرو است. لیام، مردی با روحیه آرام و فلسفی، در جستجوی معنای زندگی و یافتن جایگاه خود در جهان است. این دو شخصیت در یک نقطه از زندگیشان به هم میرسند و داستان عشقشان آغاز میشود.
هیون-او با اون-هو دیدار میکند، اما او هیون-او را نمیشناسد و میگوید که اون-هو نیست. در این بین، هه-ری و جو-یون به
در جزیره ای دورافتاده در یونان، دو برادر دوقلو درگیر ماجرای عشقی پرهیاهویی می شوند و یک کارآگاه آشفته معروف به «مرد حسود» برای تحقیق درباره این موضوع انتخاب می شود.
چندین زوج در گروههای سنی مختلف در سال ۲۰۲۰ به دنبال تعریف دورهای بیستساله از زندگی خود هستند، بیآنکه متوجه باشند که به شدت از درگیریهای ذهنی رنج میبرند.
ناداراسان که علاقه ای به سیاست ندارد، برای احترام به پدرش برای رهبر پانچایات نامزد می شود. همانطور که او به دنیای تیره و تار سیاست انتخاباتی می پردازد، با خشونت، رقابت و خیانت روبرو می شود.
داستان مردی است که در یک دوراهی قرار گرفته و تلاش میکند در روزهای غلبه بر ترس و بزدلی، صادق بماند و از میان چندین زن در اطرافش، مناسبترین فرد را برای زندگی انتخاب کند.
خسرو مرد ثروتمندی است که هنوز ازدواج نکرده، زیرا از زنان متنفر است. اما وقتی دوستش یک فروشنده به نام سهیلا را میآورد تا نقش ساختگیای بازی کند، این بار عاشق او میشود.
مرد جوان كه در تلويزيون شيكاگو كار مي كند عاشق زني در كافه مي شود و به خودش ايمان دارد كه آن زن هم عاشق وي شده ولي ...