یک مرد کتابفروش میانسال که همسرش را در تصادف از دست داده و به خاطر فقدان وی ارتباطش را با دنیای اطراف قطع میکند و در پی این اتفاق شرایط روحی و جسمی خیلی بدی برایش پیش میآید.
عاشقانه
کاترینا سالهاست که در اداره ثبت احوال کار میکند. او هر روز دلهای عاشق را به هم پیوند میزند، در حالی که زندگی خانوادگی خودش مدتی است در سکون مانده. همسر کاترینا پنج سال است که در کما به سر میبرد، و تمام خانوادهاش نیز گویی در همین خواب عمیق زندگی میکنند.
وی جونگ-سین، یک روزنامهنگار سیاسی محترم، مجبور به پوشش اخبار سرگرمی میشود. در آنجا، او با لیم هیون-جون، یک بازیگر رو به افول، آشنا میشود. در میان هرج و مرج پشت صحنه، آغازهای جدید و غافلگیریها، یک رابطه عاشقانه بعید، سرگرمکننده و سرشار از جذابیت شکوفا میشود.
کاگامی مارینت را به توکیو میبرد تا به استلارها در شکست دادن یک ابرشرور جدید کمک کند، اما مارینت خیلی زود متوجه میشود که دوستش دلیل دیگری، پنهان و ناگفته، برای این سفر به ژاپن دارد.
وقتی نیلش، دانشجوی حقوق آرمانگرا از قشر حاشیهنشین جامعه، وارد یک موسسه معتبر میشود، به دنیایی پرتاب میشود که با دنیای خودش مطابقت ندارد. دوستی او با ویدهی امیدبخش است - تا اینکه موجی از تراژدی، سلسله مراتب ریشهداری را که او سعی در غلبه بر آن داشت، آشکار میکند. او باید با نیروهای نامرئی که شکلدهنده شخصیت ما و شخصیتهایی هستند که اجازه داریم دوست داشته باشیم، مقابله کند.
زندگی برای آیوی و تئو، زوجی بهظاهر بینقص، آسان و آرام به نظر میرسد: شغلهای موفق، ازدواجی عاشقانه و فرزندانی دوستداشتنی. اما در پس این ظاهر فریبندهی زندگیِ بهاصطلاح ایدئال، طوفانی در حال شکلگیری است — جاییکه با سقوط شغلی تئو و اوجگیری جاهطلبیهای آیوی، آتشی از رقابت شدید و کینههای پنهان شعلهور میشود.
رئیس فروشگاه شکلات، سوسوکه، به دلیل آسیبهای روحی نمیتواند دیگران را لمس کند. ها نا، یک شکلاتساز نابغه، به دلیل ترس از شکلات، هویت خود را در فروشگاه پنهان میکند. پس از ملاقات، آنها از طریق جادوی شکلات بر مشکلات رابطهشان غلبه میکنند.
سلیم که با طلاق روبروست، متوجه میشود که همسرش میرا به بیماری لاعلاجی مبتلاست و برای بازگرداندن او تلاش میکند. اما با آشکار شدن عشق و رازهای گذشته، پیوند شکننده آنها بین عشق، وفاداری و فرصتهای دوباره آزمایش میشود.
سارا و دیوید غریبههای مجردی هستند که در عروسی یک دوست مشترک با هم آشنا میشوند و خیلی زود، در یک پیچش غافلگیرکننده سرنوشت، خود را در یک ماجراجویی خندهدار، خارقالعاده و گسترده با هم میبینند که در آن لحظات مهمی از گذشتههایشان را دوباره زندگی میکنند و چگونگی رسیدن به جایگاه فعلیشان را روشن میکنند... و احتمالاً فرصتی برای تغییر آیندهشان پیدا میکنند.
فرشتهای خیرخواه اما تا حدودی بیعرضه به نام جبرئیل در زندگی یک کارگر موقتِ در حال تقلا و یک سرمایهدار ثروتمند دخالت میکند.