هنگامی که مدیر کلوپ شبانه موفق دهه 80 تونی تاورز در کریسمس سوار قطاری جادویی می شود، متوجه می شود که هر واگن مرحله متفاوتی از زندگی او را در خود جای داده و اقداماتی که در یک واگن انجام می دهد مستقیماً بر زندگی او در واگن بعدی تأثیر می گذارد. آیا تونی می تواند زندگی خود - و زندگی افرادی را که دوستشان دارد - به سمت بهتر شدن تغییر دهد یا فقط اوضاع را بدتر خواهد کرد؟
فانتزی
سامورایی خشن و بیپروا در جزیرهای دورافتاده کشتیشکسته میشود و هیچ راهی برای تخلیۀ خشم خود ندارد. او پس از آغاز سفری معنوی برای آرامکردن افکار تهاجمیاش، ناگهان توسط دیوهای بیرونی که در قالب آدمخواران ظاهر شدهاند ربوده میشود؛ اتفاقی که مرز واقعیت را برایش مخدوش کرده و تواناییهای مرگبارش را در آزمونی سخت قرار میدهد.
پس از ماجراهای «یخزده»، آنا و السا میخواهند در آرِندل یک شروع تازه داشته باشند و قلعه را کمی راحتتر و صمیمیتر کنند. در حالی که آنها برای رهایی از قید و بندهای سنت تلاش میکنند، دوک وِزلتون همراه با گروهی از پافینهای تهدیدکننده، نقشههای دیگری برای خانه محبوب آنها در سر دارد.
ژان دیاز یک فیلمسازی است که درباره که روی یک شخصیت کارتونی کار می کند و …
همچنان که جمعیتی خشمگین علیه جادوگر شرور قیام میکنند، گلیندا و الفابا باید برای آخرین بار با هم متحد شوند. با توجه به اینکه دوستی منحصر به فردشان اکنون نقطه اتکای آیندهشان است، اگر میخواهند خودشان و تمام اُز را برای همیشه تغییر دهند، باید واقعاً با صداقت و همدلی یکدیگر را ببینند.
در دهه ۱۹۸۰ در ایندیانا، گروهی از دوستان جوان شاهد نیروهای ماوراءالطبیعه و اقدامات مخفی دولت هستند. در حالی که آنها به دنبال پاسخ سوالات خود هستند، بچهها مجموعهای از اسرار خارقالعاده را کشف میکنند.
جینا دختر ۹ ساله ای است که با یک اژدهای تازه متولد شده دوست صمیمی می شود. آنها با هم قصد دارند کریسمس را وارونه کنند و به معنای واقعی کلمه جشن را به آتش بکشند.
وقتی حملهای صلح شکننده بین دنیای ارواح و بشریت را از بین میبرد، هی با لویه، آخرین شاگرد شیفو ووشیان خود، متحد میشود تا توطئهای را که هر دو قلمرو و پیوندی را که برای محافظت از آن قسم خوردهاند، تهدید میکند، افشا کند.
استیوی و برادر کوچکش الیوت به سرزمینهای به شدت پوچ و بیمعنی رویاهایشان سفر میکنند تا از مرد شنی بخواهند خانوادهای بینقص برایشان فراهم کند.
شمشیربازی قدرتمند با نام «دثاستاکر» یک گردنبند نفرینشده را از میدان نبردی پر از اجساد به دست میآورد. او که تحت تأثیر جادوی سیاه قرار گرفته و توسط قاتلان هیولاگونه تعقیب میشود، باید با شر در حال ظهور روبهرو شده و نفرین را بشکند.