جینا دختر ۹ ساله ای است که با یک اژدهای تازه متولد شده دوست صمیمی می شود. آنها با هم قصد دارند کریسمس را وارونه کنند و به معنای واقعی کلمه جشن را به آتش بکشند.
فانتزی
وقتی حملهای صلح شکننده بین دنیای ارواح و بشریت را از بین میبرد، هی با لویه، آخرین شاگرد شیفو ووشیان خود، متحد میشود تا توطئهای را که هر دو قلمرو و پیوندی را که برای محافظت از آن قسم خوردهاند، تهدید میکند، افشا کند.
استیوی و برادر کوچکش الیوت به سرزمینهای به شدت پوچ و بیمعنی رویاهایشان سفر میکنند تا از مرد شنی بخواهند خانوادهای بینقص برایشان فراهم کند.
شمشیربازی قدرتمند با نام «دثاستاکر» یک گردنبند نفرینشده را از میدان نبردی پر از اجساد به دست میآورد. او که تحت تأثیر جادوی سیاه قرار گرفته و توسط قاتلان هیولاگونه تعقیب میشود، باید با شر در حال ظهور روبهرو شده و نفرین را بشکند.
در آیندهای نزدیک، در ساردینیا، سکونتگاههای باستانی دوباره زنده میشوند و بار دیگر میزبان انسانها میشوند. عموهای میلا، میراث پدرش را از او میدزدند. او پس از ماجراهای فراوان، موفق به انتقام میشود. با وجود این، دختر هنوز برای یافتن آرامش تلاش میکند و بنابراین تصمیم میگیرد در جستجوی خود، سفری معنوی را آغاز کند.
سال ها پس از آنکه بدلکاری به نام بانی یک خانم بازیگر نه چندان موفق به نام هانی را استخدام می کند، گذشته خطرناک آن ها گریبانشان را می گیرد و آن دو را مجبور می کند برای محافظت از دخترشان دوباره با یکدیگر همراه شوند
داستان گروهی از سارقان را دنبال میکند که در حال برنامهریزی بزرگترین سرقت زندگی خود از خطرناکترین حلقهی تبهکاری در قلمرو پادشاهی هستند.
کاگامی مارینت را به توکیو میبرد تا به استلارها در شکست دادن یک ابرشرور جدید کمک کند، اما مارینت خیلی زود متوجه میشود که دوستش دلیل دیگری، پنهان و ناگفته، برای این سفر به ژاپن دارد.
نورا، آندریاس و کاپیتان کریس وقتی یک غول خطرناک جدید بیدار میشود، دوباره دست به کار میشوند - و این بار برای از بین بردن آن به کمک بیشتری نیاز دارند.
میشا جکسون، که در دنیای انسانها زندگی میکرده و از قدرتهای ماوراءالطبیعهاش بیخبر بوده، برخلاف میلش به یک مدرسه جادوگری برده میشود.