سال ها پس از آنکه بدلکاری به نام بانی یک خانم بازیگر نه چندان موفق به نام هانی را استخدام می کند، گذشته خطرناک آن ها گریبانشان را می گیرد و آن دو را مجبور می کند برای محافظت از دخترشان دوباره با یکدیگر همراه شوند
فانتزی
داستان گروهی از سارقان را دنبال میکند که در حال برنامهریزی بزرگترین سرقت زندگی خود از خطرناکترین حلقهی تبهکاری در قلمرو پادشاهی هستند.
کاگامی مارینت را به توکیو میبرد تا به استلارها در شکست دادن یک ابرشرور جدید کمک کند، اما مارینت خیلی زود متوجه میشود که دوستش دلیل دیگری، پنهان و ناگفته، برای این سفر به ژاپن دارد.
نورا، آندریاس و کاپیتان کریس وقتی یک غول خطرناک جدید بیدار میشود، دوباره دست به کار میشوند - و این بار برای از بین بردن آن به کمک بیشتری نیاز دارند.
میشا جکسون، که در دنیای انسانها زندگی میکرده و از قدرتهای ماوراءالطبیعهاش بیخبر بوده، برخلاف میلش به یک مدرسه جادوگری برده میشود.
پس از برخوردی پرتنش با یک غریبه مرموز با قدرت های ماورایی، مردی به زمینی موازی، مستبد و لیبرال تبعید می شود، جایی که برای پس گرفتن زنی که دوستش دارد مبارزه می کند.
دو کودک با یک موجود جادویی دوست می شوند و باید به او کمک کنند تا به خانه جنگلی خود بازگردد.
در یازده سالگی، بیلی به خوبی در راه پیروی از مادرش است که به عنوان یک فضانورد فضا را کاوش می کرد.
برای رابین 11 ساله سرسخت و گروه دوستان وفادارش «The Hoods»، تکهای از بوتهزارهای بیش از حد رشد کرده در انتهای بنبست آنها یک پادشاهی جادویی است.
یک پدر تنها فریب میخورد و وارد شغلی خطرناک بهعنوان فرشته مرگ میشود، در حالیکه دختر باهوش و کنجکاوش، کُلت، روزبهروز بیشتر به رفتوآمدهای مرموز او مشکوک میشود.