داستانی از یک دختر کوچک، یک پرنده خانگی و تلاش بیپایان برادرانش برای خوشحال کردن او.
2016
در حالیکه بتمن به دنبال جوکر فراری است، جوکر به سراغ کمیسر گوردون می رود تا او را به مرز جنون برساند و به خانواده اش ثابت کند که یک خصلت شیطانی درون او نهفته است.
این فیلم داستان یک جنگجوی افسانه ای را میباشد که فرصتی برای رستگاری می یابد و…
موضوع فیلم در سال 1965 و در شهر لُس آنجلس به وقوع می پیوندد. زن بیوه ای همراه با دو دختر نوجوانش زندگی می کنند و برای گذراندن امورات مالی خانواده به شکل فریب دهنده ای اخضار روح می کند. اما زمانی که یک لوح احضار جدید را برای کارش خریداری می کند، به طرز عجیبی یک روح شیطانی باعث تسخیر روح دختر کوچکتر خانواده می شود و همین روح ابتدا باعث ارتقاء وضعیت آنها شد و بعد از مدت کمی متوجه می شوند دخترشان به کلی تغییر کرده و با چیز غیر منتظره ای رو به رو هستند و ...
مردی که پس از سالها از زندان با شرط آزادی بیرون آمده، حالا شغل عجیبی پیدا کرده است، او باید از یک میلیونر ثروتمند که فقط توانایی حرکت چشم ها را دارد، مراقبت کند.
لودو یا منچ فیلمی اکشن و جنایی و کمدی تاریک از سینمای بالیوود هند با چهار داستان متفاوت ولی یک موضوع مرتبط با هم و جمع کثیری از بازیگران مطرح سینمای هند که از انها میشه راجکومار رائو ، فاطیماسناشیخ و ابیشیک باچان و ادیتیا روی کاپور و سانیا مالهوترا را نام برد. یک اثر خوش ساخت و مخاطب پسند که توانست با محتوای عالیش در 250 فیلم برتر هند جا بگیرد پیشنهاد میشه حتما تماشا کنید. خلاصه داستان : فیلم شامل چهار داستان متفاوت است که طی ماجراهایی به هم گره می خورند و 2 موجود مرموز نحوه تعامل شخصیت ها را مورد بررسی قرار می دهند. شخصیت هایی که مانند مهره منچ شاید در ظاهر بی فایده باشند ولی تغییرات بزرگی در سرنوشت بوجود می آورند …
گریزی و لمینگ ها بر سر در اختیار داشتن و مالکیت "یومی" یک پاشیده شکلاتی-فندقی که شبیه نوتلا است، درگیری طولانی دارند. نارسایی های زیادی به وجود می آید.
داستان فیلم درباره مردی به نام تام (مایکل فاسباندر) می باشد که در یک جزیره واقع در سواحل استرالیا نگهبان فانوس دریایی است. وی بزودی در این محل عاشق ایزابل (آلیشیا ویکاندر) می شود و در آن سو، ایزابل نیز دلباخته تام می شود تا عاشقانه ای دلنشین میان این دو شکل بگیرد. اما این دو پس از ازدواج، قادر به بچه دار شدن نیستند، تا اینکه یک روز آنها بچه ای از دریا نجات می دهند و ...
و پیشبینی باشکوه ویتیاز بوریسپول این بود که پسری خواهد داشت که یک جنگجوی بزرگ خواهد شد و روسیه را از بلای عظیم نجات خواهد داد. اما، مثل همیشه، همه چیز برعکس شد: قهرمان به دنیا آمد... دخترم بود. و نجات روسیه هنوز لغو نشده است. چگونه باید با دشمنی جنگید که سه سر داشت و هر یک از سرها ظرافتهای خاص خود را؟
امید با خوشحالی تولدش را همراه با همسر و خانوادهاش در ویلا زیبایی نزدیک به دریای خزر جشن میگیرد. یک تماس تلفنی از همسر سابق امید، جشن را متوقف میکند، چرا که او خبری شوکهکننده میدهد که تهدید میکند زندگی جدیدی که او در تلاش است بسازد را به هم بریزد.