بیلی، دختری دوازدهساله، در یک منطقه غیرمسکون در کنت شمالی با پدرش باگ، و برادرش، هانتر زندگی میکند. باگ وقت زیادی برای بچهها ندارد و بیلی که در آستانه بلوغ است، به دنبال توجه و ماجراجویی در منطقه های دیگر میگردد
2024
عذابی نزدیک به مرگ که دفع آن با دعا دشوار است، خانوادهای را وحشتزده میکند. آنها چه گناهی مرتکب شده بودند؟
اندی سینگر، مشاور املاک درماندهای در نیویورک، زمانی که دختر ۱۰ سالهاش آنا ــ که سالها از او دور بوده ــ ناگهان و بدون اطلاع در میانهی اخراجش از خانه، جلوی در ظاهر میشود، با فروپاشی کامل زندگیاش روبرو میشود.
وقتی یک ویراستار موفق نیویورکی برای یک ماه دسامبر به شهر کوچک سنت آیوز میرود تا کتابفروشی محلی را اداره کند، او وارد دنیایی میشود که به دور از هیاهوی شهری، سرشار از گرمای انسانی و اسرار ناگفته است.
تاکاگی، حالا که بزرگ شده است، به عنوان مربی به مدرسه راهنماییاش بازمیگردد. او با نیشیکاتا، همکلاسی سابقش که همیشه او را دست میانداخت، روبهرو میشود. حالا نیشیکاتا معلم تربیت بدنی آنجا است. ارتباط بازیگوشانهی آنها دوباره شروع میشود و این موضوع منجر به تعاملات بیشتر بین آنها میشود...
در سالهای پایانی قرن نوزدهم، هنری برادوی برای پاککردن نام پدرش که به ناحق محکوم شده بود، به شهر کوچک ترینی در مونتانا میآید. اما در شهری که قانون و بیقانونی در هم تنیدهاند، او با دو مرد قدرتمند و مرموز روبرو میشود: کلانتر عدالتخواه جابریل داو و مردی به نام سنت کریستوفر...
عشق بین نوح و نیک، علیرغم تلاشهای والدینشان برای جدایی آنها، ثابت و استوار به نظر میرسد. اما شغل نوح و ورود نیک به دانشگاه، زندگی آنها را به سمت روابط جدیدی سوق میدهد که پایههای رابطه آنها را به لرزه درمیآورد...
یک سارق خشن نقشهی سرقتی بزرگ را کشیده است، اما متأسفانه نقشهاش ناخواسته توسط دو دوست صمیمی میانسال و افسرده به هم میریزد و پولهای دزدیدهشده ناپدید میشوند.
طراحان اصلی پشت صحنه تلاش کردند میلیاردها دارایی بلوکهشده را آزاد کنند و در این راه، بدون هیچ تردیدی، نیروهای یاکوزا را برای پولشویی از طریق روشهای افراطی بهکار گرفتند. در پشت این ماجراها، شبکهای جنایی پیچیدهتر و گستردهتر پنهان شده است. در برابر وسوسههای رقبا و دشواریها، آیا گروه «تریدِنت» میتواند با ایمان و اتحاد، پرونده را حل کرده و مجرمان را به دست عدالت بسپارد؟
زنی که در اوج موفقیت حرفهای خود در لندن زندگی میکند و مادر سه فرزند است، با تشخیص بیماری اماس روبهرو میشود. پس از مرگ ناگهانی همسرش و از دست دادن شغلش، به زادگاهش در استرالیا بازمیگردد. در آنجا، برخوردی اتفاقی با عشق دوران دبیرستانش، بارقهای تازه از امید به عشق را در دل او زنده میکند، در حالی که با بیماری خود مبارزه میکند.