لانگ در حاشیه صحرای گبی در شمال غربی چین، پس از آزادی از زندان به زادگاهش بازمی گردد. در حالی که برای تیم گشت سگ محلی کار می کرد تا قبل از بازی های المپیک شهر را از سگ های ولگرد پاکسازی کند، او ارتباط نامحتملی با یک سگ سیاه پیدا می کند. این دو روح تنها با هم سفری را آغاز می کنند.
فیلم
هریت وقتی متوجه میشود که آهنگهای خاصی میتوانند او را در زمان به عقب برگردانند، هنر تقلید از زندگی را پیدا میکند. در حالی که او گذشته را از طریق خاطرات عاشقانه دوست پسر سابقش زنده می کند، سفر در زمان او با یک علاقه جدید در حال رشد در زمان حال برخورد می کند. همانطور که او سفر خود را از طریق ارتباط هیپنوتیزمی بین موسیقی و حافظه طی می کند، از خود می پرسد - حتی اگر بتواند گذشته را تغییر دهد، آیا باید این کار را انجام دهد؟
من از حکایت عشق تو بس کنم، هیهات! فیلمی اپیزودیک با موضوعات اجتماعی و مفاهیم عاشورایی است.
ساکنان التقاطی یک شهر کوچک جزیره ای زیبا باید در قتلی هیجان انگیز و کشف یک میلیون دلار دست به کار شوند که منجر به یک سری تصمیمات بد فزاینده می شود که جامعه زمانی صلح آمیز را به هم می زند.
در دهه 1970 هنگ کنگ، کمیسیون مستقل مبارزه با فساد (ICAC) برای سرنگونی سندیکای فساد به رهبری مقامات دولتی بریتانیا تشکیل شد. یکی از بازرسان ارشد آن، بازپرس ارشد لاو کای یون است که مقامات فاسد بی شماری را سرنگون کرد. همانطور که او فکر می کرد ثبات و رفاه در دسترس است، دوره جدیدی از حرص و طمع و ثروت او را وارد میدان نبرد جدیدی از فساد می کند.
داستان چهار زن شجاع را روایت میکند که به اولین نیروی پلیس زنان مکزیک میپیوندند. آنها در تلاش برای تغییر جامعه و مبارزه با جرم و جنایت، با چالشهای زیادی روبرو میشوند و رازهای تاریکی را کشف خواهند کرد و ...
آمریکاییها زبالههای اتمی را که دریکی از روستاهای استان خراسان مدفون شدهاست منفجر میکنند. در نتیجه تشعشعات شیمیایی ناشی از انفجار چوپان جوانی بنام محمد به بیماری مرموزی مبتلا میشود و
یوتیوبرهایی که به دنبال شهرت هستند، خود را در یک کابوس ماوراء الطبیعه می بینند، زمانی که تیم تبلیغاتی که می خواهند از آنها بدزدند، یک شیطان دروید از گذشته را بیدار می کند.
دختر آقای سعادت با مهندس مهران قرار ازدواج گذاشتهاست. آقای سعادت، که آدم بدگمانی است، آقا تقی خیالاتی و دست و پا چلفتی را مأمور میکند تا مهران را زیر نظر بگیرد. آقا تقی ادعا میکند که مهران عضو باند قاچاق هروئین است. به زودی معلوم میشود که قاچاقچی مورد نظر فرد دیگری است شبیه مهران که در ساختمان محل سکونت او زندگی میکند. به این ترتیب چابکی آقا تقی در کشف باند قاچاق اثبات میشود و مهران و دختر آقای سعادت به وصال هم میرسند.
در آینده، دولت ژاپن یک کلاس از دانشآموزان کلاس نهم را اسیر میکند و آنها را مجبور میکند تا تحت عمل انقلابی "Battle Royale" یکدیگر را بکشند.