پس از یک تصادف مرگبار، نویسندهای به نام یاسمیجن مخفیانه به مراکش سفر میکند، جایی که ویم، همسر مقتول، هتلی را اداره میکند. آنها دوستی غیرمنتظرهای با هم برقرار میکنند، اما یاسمیجن هویت خود را فاش نکرده است.
فیلم
داستانی بسیار خندهدار و در عین حال تأثربرانگیز دربارهی دختری تنها از هاوایی و موجود فضایی فراریای که به او کمک میکند تا خانوادهی ازهمپاشیدهاش را دوباره کنار هم جمع کند.
رانتی، یک مادر و همسری بسیار وفادار. رانتی دختری به نام نینا دارد که بسیار دوستش دارد. نینا از بدو تولد معلول بوده است. روزی، نینا دچار یک تصادف مرگبار میشود که نیاز به درمان فوری دارد.
پس از سقوط فضاپیما بر روی سیارهای بیگانه، یک معدنچی سیارکی باید با چالشهای محیط جدید خود دست و پنجه نرم کند و در عین حال راه خود را از میان زمین ناهموار به سمت تنها بازمانده دیگر، زنی که در محفظه نجات خود گرفتار شده است را پیدا کند...
وقتی برنامه لینی برای تشکیل خانواده و یک زندگی پایدار از هم میپاشد، او با گذاشتن یک شکمبند بارداری جعلی و گفتن یک دروغ، ناخواسته عاشق مرد رؤیاییاش میشود.
یک پلیس مبتلا به آلزایمر، قبل از اینکه حافظهاش را از دست بدهد، باید پرونده یک قاتل سریالی فراری را حل کند.
ایوا، یک افسر زندان ایدهآلیست، با معضل بزرگی در زندگیاش روبرو میشود وقتی که یک مرد جوان از گذشتهاش به زندانی که او در آن کار میکند منتقل میشود. بدون آنکه رازش را فاش کند، ایوا از مسئولان میخواهد که به بخش این جوان منتقل شود – بخش سختترین و خشنترین قسمت زندان. اینجا است که یک تریلر روانشناختی نگرانکننده آغاز میشود، جایی که حس عدالت ایوا نه تنها اخلاق و وجدان او را به چالش میکشد، بلکه آیندهاش را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
زندگی یک مرد خوشچهره و جذاب که به خوشگذرانی شهرت دارد، با ورود پسربچهای جوان دگرگون میشود. در ابتدا، حضور این کودک باعث دردسر و آشوب میشود، اما کمکم جایگاهی مهم در زندگی آنها پیدا میکند.
این فیلم داستان "آنتونیا" عکاس جوانی است که در جزیره زیبای کرسیکا زندگی میکند. او با دوربین خود، شاهد تحولات اجتماعی و سیاسیای است که از دهه 1980 تا اوایل دهه 2000 در این جزیره رخ میدهد...
گروهی از نوجوانان دختر به طرز مرموزی این قدرت به خصوص را به دست می آورند که هروقت بخواهند باعث برق گرفتگی دیگران شوند.
گی-نا همه چیز را رها میکند و برای شروعی دوباره به نیوزیلند نقل مکان میکند.
آدری و سه خواهر و برادرش در خانهای قدیمی رها شدهاند، جایی که قرار بود تعطیلات تابستانی خود را با پدرشان بگذرانند، اما او پیش از آنکه بهطور غیرمنتظرهای در طول شب ناپدید شود.
"نولان بنتلی" فردی کاریزماتیک، در وسط یک جنگل دورافتاده از خواب بیدار میشود، دست و پایش به درختی بسته شده و هیچ یادآوری از اینکه چطور به آنجا رسیده ندارد. زمان به شدت در حال سپری شدن است، یک غریبه مرموز ظاهر میشود و نولان باید در نهایت با شیاطین گذشتهاش روبهرو شود و برای زنده ماندن و پیدا کردن راهی برای فرار از کابوس خود مبارزه کند و ...