یک مهاجر فیلیپینی بدون مدرک، شغلی را به عنوان پرستار برای پیرمردی پیدا می کند و زندگی بهتری را برای او و دخترش تضمین می کند. اما یک کشف تاریک، هر چیزی را که او برای آن تلاش کرده و برایش عزیز است، نابود خواهد کرد.
فیلم
"خرگوش مخملی" بر اساس کتاب کلاسیک مارجری ویلیامز، جادوی عشق بی قید و شرط را جشن می گیرد. وقتی ویلیام یک اسباب بازی مورد علاقه جدید برای کریسمس دریافت می کند، یک دوست مادام العمر را پیدا می کند و دنیایی از جادو را باز می کند.
زمانی که میلیون ها غریبه ناگهان شروع به دیدن او در رویاهای خود می کنند، یک مرد خانواده بدبخت زندگی خود را زیر و رو می کند. هنگامی که حضورهای شبانهاش به شکل کابوسآمیزی در میآید، پل مجبور میشود تا ستارهی تازهیافتهاش را دنبال کند.
هنگامی که یک سکونتگاه صلح آمیز در لبه ماه دور خود را در معرض تهدید ارتش یک نیروی ظالم حاکم می بیند، غریبه مرموزی که در میان روستاییان آن زندگی می کند بهترین امید آنها برای بقا می شود.
هایدی ویکس (اریکا سرا) و بچه هایش آنی و گرت (جولیت هاوک و لوگان پیرس) که تازه وارد شهر شده اند، یک رمز و راز کریسمس را در خانه تاریخی خود کشف می کنند. دستکار و تاریخدان محلی دیوید (ویکتور وبستر) در این راه کمک میکند.
یک مرد جوان سابق، آزادی تازه یافته خود را به خطر می اندازد تا دختر هم زندانی خود را که از هم جدا شده است، بیابد، و ناآگاهانه شیطانی را از گذشته خود مستقیماً به آستان او می آورد.
یک فوتبالیست جوان شگفتانگیز از روستای کوئینزتاون باید با بازگشت پدر شسته و رفته و طرفدار فوتبال خود روبرو شود و بین موفقیت تیمش و رویاهای خود انتخاب کند. همه اینها و بیشتر
چهار دوست از روستایی در پنجاب رویای مشترکی دارند: رفتن به انگلستان. مشکل آنها این است که نه ویزا دارند و نه بلیط. یک سرباز قول می دهد که آنها را به سرزمین رویاهایشان ببرد.
پس از پایان شورش جمعه سیاه با تراژدی، یک قاتل مرموز با الهام از شکرگزاری پلیموث، ماساچوست - زادگاه تعطیلات بدنام - را به وحشت می اندازد.
یک رمان نویس بدخلق قول انتقام می گیرد وقتی همسایه ثروتمندش یک عمارت بزرگ وحشتناک در همسایگی می سازد.