سه شخصیت نامتعارف - یک اوباش، یک استاد تغییر چهره و یک دزد - با هم متحد میشوند تا یکی از بزرگترین و جسورانهترین سرقتهای زندگیشان را انجام دهند. مکان؟ یکی از مهمترین هتلهای واقع در قلب تهران. اگر حتی کوچکترین جزئیات در نقشهشان را از دست بدهند، مأموریتشان ناکام خواهد ماند و با جانشان تاوان خواهند داد. «تشنگی» نگاهی منحصربهفرد و هیجانانگیز به قالب سرقت است که پر از لحظات نفسگیر و دلهرهآور است.
NA
دو ساعت بعد، مهرآباد، عاشقانه ایست بی عاشق و حالا معشوق که همسرش را در سقوط هواپیما از دست داده از پس انزوائی خودخواسته با پرسشی عمیق روبروست که برای یافتن پاسخ میبایست سفری طولانی و پُرمعنا را در پیش گیرد.
طوبی و همسرش که قاچاقچی مواد مخدر است، از جنوب کشور به تهران می آیند. او که ناخواسته در دام اعمال غیر قانونی همسرش گرفتار شده، در جابجایی مقداری مواد مخدر به هفت سال زندان محکوم می شود. مرد در غیاب طوبی قادر به اداره ی زندگی نیست و...
وقتی دزدی به طرز چشمگیری اشتباه میشود و گروگانی را در خطر میگذارد، سه نفر بعید میبینند که در شب آتش برای زندگی و سلامت عقلشان میجنگند.
دو کودک و یک سگ در حال فرار از نازی ها.
یک آشپز جوان فرار می کند تا رویای خود را برای تبدیل شدن به یک سرآشپز در رستورانی معتبر در شهر دنبال کند. اگرچه وقتی او به طور تصادفی با کتاب آشپزی سال 1929 که توسط سرآشپز افسانه ای اولگا فرانکو نوشته شده است، برخورد می کند، زندگی او تغییر غیرمنتظره ای پیدا می کند.
یک افسر پلیس سابق پس از گذراندن محکومیت برای جنایاتی که در شرایط مشکوک مرتکب شده اند، پس از خروج از زندان، هدفی تک نگر را آغاز می کند.
آرجون باکشی، یک عاشق و حامی حفاظت از حیوانات، یک باند تجارت غیرقانونی حیوانات زیرزمینی را در بندر کلکته کشف می کند. در تحقیقات او به احتمال زیاد یک گونه نادر از کفتار راه راه هندی قاچاق می شود و...
یک عامل وام متواضع، خود را درگیر توطئه ای جهانی برای ایجاد ویرانی در هند می بیند. یک تصادف باعث ایجاد تصورات جنایی و یک قاتل زنجیره ای می شود و او را وادار می کند تا یک راز بزرگتر را کشف کند و از یک فاجعه قریب الوقوع جلوگیری کند.
کارول سعی می کند جان پسرش را که به ناحق به اعدام محکوم شده در یک محاکمه ساختگی نجات دهد.
نانا میزبان جوان مسافرخانه ناکاجیما در شهری در کنار دریا است. در اوایل ماه سپتامبر که مسافرخانه ناکاجیما برای تجارت تعطیل است، مرد جوانی به نام شونتارو ظاهر می شود و می گوید که واقعاً می خواهد در مسافرخانه بماند. او توضیح می دهد که یک ماه پیش عزیزش را از دست داده و او درست قبل از مرگ در مسافرخانه اقامت داشته است. شونتارو برای دنبال کردن رد پای معشوق متوفی، شبانه روز در شهر و ساحل پرسه میزند. نانا که رفتار داوطلبان شونتارو را که در شهر نشان میدهند تماشا میکند و میبیند که زیاد با او در حال معاشقه است. این شهری است که او بیشتر از هر کس دیگری می شناسد. علاوه بر این، درست مانند شونتارو، او نیز کسی است که با درد از دست دادن عزیزان زندگی می کند. نانا و شونتارو زمانی را با هم می گذرانند و رازهای یکدیگر را به اشتراک می گذارند، بر یکدیگر تأثیر می گذارند و در نهایت زمان یخ زده آنها شروع به حرکت می کند.
با ظهور دوباره احساسات قدیمی، سونگ هیو شروع به رفتار ناخوشایند در اطراف سوک-ریو می کند. برای پیچیده تر کردن همه چیز، او در محل کار با یک موقعیت حساس روبرو می شود.
خرس عروسکی به نام بادی دچار مشکل شده و از خلبان آدیتیا رام کمک می خواهد. آیا این دو می توانند به یکدیگر کمک کنند و به یکدیگر کمک کنند؟