یک قانونگذار غیررسمی و یک سناتور احتمالی توسط یک بارون راه آهن مامور می شود تا یک دهقان مکزیکی چاقو به دست را که متهم به تجاوز و کشتن یک دختر جوان است، شکار کند.
داستان در مورد زنان سربازی است که باید در مقابل ترورست هایی که به شهرشان حمله ور شده اند ایستادگی کنند در این میان اتفاق های تلخی رخ می دهد و...
آینده نزدیک. ندامتگاه های قدیمی خاطره است. اکنون زندانیان دوران محکومیت خود را در خواب عمیق می گذرانند. تا این که یک روز دیوید دامیانی، روانشناس زندان، خود را با زندانی مواجه میکند که به خاطر او همه چیز را از دست داده است...
یک فیلم ماجراجویی فانتزی زنده در جنگل های استوایی هیمالیا.
جنگو و سانتانا شکارچیان جایزه هستند که در یک شهر کوچک غربی راهزنان را بیرون می کشند. صاحب زمینی شیطانی که مهاجران غیرقانونی را قاچاق می کند و افرادی که برای او کار می کنند ، قیمت بسیار خوبی برای سرهایشان تعیین شده است. بنابراین منطقی است که جنگو و سانتانا خیلی زود با هم دست به کار شوند.
ماکس ( تیلور وینس) نوازندهایست که به مرور خاطراتش میپردازد؛ در سال 1900 یک کارگر کشتی در موتورخانه کودکی را پیدا میکند. او نام 1900 را برای کودک انتخاب کرده و تصمیم میگیرد او را بزرگ کند، اما بر اثر حادثه ای از دنیا میرود. 1900(تیم راث) استعداد خارق العادهای در موسیقی و نواختن پیانو دارد. بر اساس همین علاقه شغل سادهای در کشتی پیدا میکند. او هیچ علاقهای به ترک کشتی و ورود به دنیای خاکی ندارد…
پس از اینکه دشمنان قدیمی خانواده او را می کشند، یک مجری سابق مافیا و دخترش به میلان فرار می کنند، جایی که در حالی که نقشه انتقام خود را می کشند، پنهان می شوند.
پس از چندین تصادف مرموز، بازی A Live Action Role Playing قطع میشود و بازیکنان پناهگاه را ترک میکنند در حالی که کارکنان پشت سر میمانند تا ناپدید شدن گرگ، مغز متفکر بازی را بررسی کنند.
برای احترام به آخرین آرزوی بهترین دوستش، یک زن جوان با اضطراب شدید با بزرگترین ترس های خود روبرو می شود تا زندگی خود را بازپس گیرد - و شاید عشق پیدا کند.
ادای احترامی به کارگردان ایتالیایی دهه 1960 سرجیو کوربوچی و کارگردان معاصر کوئنتین تارانتینو که دوره ای به یاد ماندنی در سینمای ایتالیا را با حساسیت امروز بازگو می کند.
مارن، یک زن جوان، یاد می گیرد که چگونه در حاشیه جامعه زنده بماند.
سه مراسم تدفین سورئال با قتل یک پسر مهاجر سیسیلی در بروکلین در هم تنیده می شوند.
پس از مرگ پدرش، آلیسون، شریک زندگی اش ریچارد و نوزادشان به خانه دوران کودکی او باز می گردند.