در بورنئو، نزدیک جنگلهای گرمسیری، «کریا» یک بچه اورانگوتان را در مزرعهی نخل روغنی که پدرش در آن کار میکند، نجات میدهد. پسرخالهاش «سلای» که بهدلیل درگیری میان قبیلهی بومیاش و شرکتهای چوببری به دنبال پناهگاه است، به خانهی آنها میآید. حالا کریا، سلای و اورانگوتان کوچکی که «اوشی» نام گرفته، باید برای نجات جنگل در برابر نابودی آن مبارزه کنند.
فرانسه
پس از بیست سال دوری، اودیسئوس فرسوده و غیرقابلشناسایی به سواحل ایتاکا میرسد. پادشاه سرانجام به خانه بازگشته است، اما از زمانی که برای جنگ تروآ راهی شد، بسیاری چیزها در سرزمینش تغییر کردهاند.
یک افسر ارشد با انتقال به یگان مبارزه با جرم، تحقیقات خود را درباره مرگ دو همکار سابق و ناپدید شدن یکی دیگر آغاز میکند و در این مسیر، به اختلافات تلخ درون نیروی پلیس پی میبرد...
استل که یک خلبان باتجربه خطوط هوایی است، در بین پروازهای طولانی مدت با همسر مهربان و محافظش گیوم زندگی کاملی دارد. یک روز، به طور تصادفی، در راهروی فرودگاه، با آنا، عکاسی که بیست سال قبل با او رابطه پرشور داشت، به هم میرسند. استل نمی داند که این اتحاد دوباره او را به یک مارپیچ کابوس وار تبدیل می کند و زندگی او را وارونه و غیرمنطقی می کند.
ایوا، یک افسر زندان ایدهآلیست، با معضل بزرگی در زندگیاش روبرو میشود وقتی که یک مرد جوان از گذشتهاش به زندانی که او در آن کار میکند منتقل میشود. بدون آنکه رازش را فاش کند، ایوا از مسئولان میخواهد که به بخش این جوان منتقل شود – بخش سختترین و خشنترین قسمت زندان. اینجا است که یک تریلر روانشناختی نگرانکننده آغاز میشود، جایی که حس عدالت ایوا نه تنها اخلاق و وجدان او را به چالش میکشد، بلکه آیندهاش را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
این فیلم داستان "آنتونیا" عکاس جوانی است که در جزیره زیبای کرسیکا زندگی میکند. او با دوربین خود، شاهد تحولات اجتماعی و سیاسیای است که از دهه 1980 تا اوایل دهه 2000 در این جزیره رخ میدهد...
فیلم ماتیو را دنبال می کند، شوهری وفادار که زندگی آرامی را با همسرش می گذراند، در حالی که امور دوستش وینسنت را پوشش می دهد. یک روز، در حالی که متیو سعی می کند اوضاع را با آخرین معشوقه وینسنت هموار کند، به طور غیر منتظره ای عاشق او می شود...
وقتی شب فرا می رسد و بازیکنان چشمانشان را بسته اند، گرگینه ها در میان روستاییان قربانی می شوند.
ماسامبا و دخترش ماتی، که در مزرعهی اوژن لارسنِت به بردگی گرفته شدهاند، نقشهای جسورانه برای فرار از بردگی طرح میکنند و با شجاعت از موانع بیشماری در مسیر آزادی عبور میکنند و...
در دهه 1990، در شهری کوچک در ماساچوست، دو تیم بیسبال آماتور به نامهای Adler’s Paint و Riverdogs برای آخرین بار در زمین قدیمی خود به مصاف هم میروند. این زمین قرار است بهزودی تخریب شود تا جای خود را به یک مدرسه جدید بدهد. در طول این بازی، که بهصورت آرام و با لحنی نوستالژیک روایت میشود، بازیکنان میانسال با شوخیها، خاطرات و لحظات احساسی، به گذشته خود نگاهی میاندازند و با واقعیتهای گذر زمان مواجه میشوند...
جکی و کلوتایر در یک دبیرستان و در حوالی همان اسکلهها بزرگ میشوند. او درس میخواند، اما کلوتایر از مدرسه فرار میکند. مسیرهایشان به هم گره میخورد و دیوانهوار عاشق یکدیگر میشوند. زندگی تمام تلاشش را میکند تا آنها را از هم جدا کند، اما آنها مانند دو نیمهی یک قلباند.
در حالی که سولیمان در خیابانهای پاریس رکاب میزند تا غذا تحویل دهد، بارها داستان خود را مرور میکند. او تنها دو روز فرصت دارد تا در مصاحبهٔ درخواست پناهندگیاش شرکت کند—مصاحبهای که کلید دریافت مدارکش است. اما سولیمان هنوز آماده نیست.
در سال 1971 در برزیل، زندگی زنی به نام یونیس پایوا و پنج فرزندش پس از ناپدید شدن همسرش، روبنس پایوا، نماینده سابق حزب کارگر برزیل، ناگهان تغییر میکند و…