در روستایی دورافتاده در جزیره کارپاتیا، دختری خجالتی به نام یوری در یک مزرعه بزرگ میشود و از کودکی یاد میگیرد که از گونهای حیوانی مرموز به نام «اوچی» بترسد. اما وقتی یوری یک بچه اوچی زخمی را پیدا میکند که جا مانده، تصمیم میگیرد از خانه بگریزد و سفری پرماجرا را برای بازگرداندن او به خانهاش آغاز کند.
فنلاند
گروه موسیقی "ایمپیلد رکتم" در زندان به سر میبرد، اما باید فرار کنند زیرا پدر گیتاریست بیمار شده و خانه و کسبوکار خانوادگی آنها در خطر تخریب قرار گرفته است. به آنها پیشنهادی برای اجرای یک جشنواره بزرگ داده میشود، اما به دلیل زندانی بودن و آماده نبودن، این پیشنهاد را رد میکنند.
رئیسجمهور لینا ساریتسو نیروهای ویژه رو به مناطق اشغالشده میفرسته و نخستوزیر کاج لاواکورو رفتار مشکوکی داره. تهدید دشمن بیشتر میشه، ولی هیچ راهی برای عقبنشینی وجود نداره.
سوفیا کارآگاه پلیس فنلاند است که به تازگی همسرش را از دست داده است. پس از بازگشت به کار، اولین پرونده او پرونده قتل یک زن به نام آنا است. نتیجه این پرونده می تواند زندگی سوفیا را دوباره نابود کند و...
وقتی اسمایلی - کریستپر کاکس در سایه طولانی پدربزرگ مرحومش ادوارد کاکس، اداره داروسازی والا را تصاحب می کند، یک مراقب نقابدار، رندل، انتقام قتل خانواده اش را می گیرد.
سرباز گمنام که بر اساس رمانی تحسینشده نوشتهی واینو لینا ساخته شده است ، داستان یک واحد پیادهنظام را روایت میکند که ماموریت آنها در جنگ جهانی دوم بیش از سه سال طول کشید …
به آدم، پسر یک ماهیگیر، این امتیاز برای تحصیل در دانشگاه الازهر در قاهره، مرکز قدرت اسلام سنی، پیشنهاد می شود. آدم در درگیری بین نخبگان مذهبی و سیاسی مصر تبدیل به یک مهره می شود.
فریگا که سعی می کند شغل پرخطر خود به عنوان مدیر امنیتی در معدن کیروناوارا را با زندگی خانوادگی خود متعادل کند، باید برای زندگی خود و عزیزانش بجنگد که شهرش شروع به فروپاشی می کند...
کودکان و کارکنان در نوع خاصی از خانه: موسسه ای برای کودکانی که در انتظار تصمیمات حضانت دادگاه از خانه های خود خارج شده اند. کارکنان تمام تلاش خود را می کنند تا زمانی را که کودکان در آنجا می گذرانند ایمن و حمایت کنند.
یک خانواده آمریکایی پس از به ارث بردن یک کابین دورافتاده در کوههای نروژ، رویای خود را برای بازگشت به کشور برآورده میکنند.
دامیان وین کوچولو پس از اینکه خود را در وین مانور تنها می بیند، در شهرش با دشمنان مقابله می کند.
پس از مرگ ناگهانی مادرش، مردی ملایم اما مضطرب با تاریکترین ترسهایش روبرو میشود و اودیسهای حماسی و کافکیایی را در بازگشت به خانه آغاز میکند.
هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند، سعی می کند غارت را به شهر ببرد، سربازان نازی به رهبری یک افسر وحشی اس اس با او می جنگند.