جیمی برای یافتن پاسخ به قتل همسرش به زادگاهش بازمیگردد؛ قتلی که پس از دریافت بستهای عجیب رخ داد ـ بستهای که درون آن عروسکی خیمهشببازی به نام «بیلی» بود و احتمالاً با افسانهی خیمهشبباز «مری شا» ارتباط دارد. جیمی که مصمم به کشف حقیقت است، به شهر «ریونز فِر» میرود؛ جایی که شا در آن اجرا میکرد و همانجا نیز به خاک سپرده شده است. اما آنچه در انتظار جیمی است، فراتر از چیزیست که تصور میکرد.
کانادا
وقتی یک پیراهن شبح نایاب از نژاد لاکوتا در بازار سیاه شهری کوچک در داکوتای جنوبی پیدا میشود، زندگی افراد غریبه و طردشدگان محلی به شدت در هم تنیده میشود.
وقتی پنج دوست بهطور ناخواسته باعث یک تصادف مرگبار میشوند، نقش خود را پنهان کرده و عهد میبندند که آن را مخفی نگه دارند تا با پیامدهایش روبهرو نشوند. یک سال بعد، گذشتهشان دوباره بازمیگردد تا آنها را تعقیب کند و مجبور میشوند با حقیقتی هولناک روبهرو شوند: کسی میداند تابستان گذشته چه کردهاند… و عزمش را جزم کرده تا انتقام بگیرد.
پس از آنکه فناوری پایهی M3GAN توسط یک پیمانکار قدرتمند دفاعی دزدیده شده و برای ساخت سلاحی نظامی به نام آملیا مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، جما، خالق M3GAN، درمییابد که تنها راه چاره، بازگرداندن M3GAN به زندگی و ارتقای اوست؛ تا او را سریعتر، قویتر و مرگبارتر از پیش بسازد.
در پسزمینهای پرشور و الهامگرفته از دههی ۱۹۶۰ با فضایی رترو-فوتوریستی، نخستین خانوادهی مارول ناچار است میان نقشهای قهرمانانهی خود و استحکام پیوند خانوادگیشان تعادل برقرار کند، در حالی که از زمین در برابر خدای گرسنهی فضایی به نام «گالاکتوس» و فرستادهی مرموز او، «سیلور سرفر»، دفاع میکنند.
چهار داستان درهمتنیده که در شب هالووین رخ میدهند: یک مدیر معمولی دبیرستان، زندگی پنهانی بهعنوان یک قاتل زنجیرهای دارد؛ یک دختر باکرهی دانشجو شاید تازه مرد دلخواهش را یافته باشد؛ گروهی از نوجوانان دست به یک شوخی بیرحمانه میزنند؛ و یک پیرمرد گوشهگیر و تلخکام، مهمانی ناخوانده را میپذیرد.
فقط یک نفر مجموعه مهارتهای خاص را دارد... برای رهبری جوخه پلیس و نجات جهان: ستوان فرانک دربین جونیور.
یک مادر تنها که با مرگ خشونتآمیز همسرش دستوپنجه نرم میکند، با ترس پسرش از هیولایی که در خانه کمین کرده مبارزه میکند، اما بهزودی متوجه حضور شومی در اطراف خود میشود.
قاتل سابق، «هَچ مَنسل»، خانوادهاش را برای تعطیلاتی نوستالژیک به یک پارک تفریحی در شهری کوچک میبرد، اما زمانی که با یک گردانندهی فاسد، کلانتری رشوهخوار و یک رئیس بیرحم جنایتکار درگیر میشوند، دوباره به دنیای خشونت کشیده میشود.
یک گرگ و شیر کوهی پس از انتشار ویروسی توسط یک شهاب سنگ که حیوانات باغ وحش را به زامبی تبدیل میکند، با یکدیگر متحد میشوند. آنها به دیگر بازماندگان میپیوندند تا باغ وحش را نجات دهند و جلوی رهبر دیوانه جهشیافتهها را که قصد انتشار ویروس را دارد، بگیرند.