سه دوست تصمیم میگیرند آخر هفتهای طولانی را در کلبهای دورافتاده، در اعماق جنگلهای سوئد، به شکار بپردازند. اما یک روز، تمام حیوانات بدون هیچ ردی ناپدید میشوند و جنگل به طرز وحشتناکی ساکت میشود. با این حال، آنها که شیفته شکار هستند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن شکار را ادامه دهند...
ترسناک
ویولت، مادری بیوه که پس از سالها برای اولین بار قرار ملاقات دارد، به رستورانی مجلل میرود و با دیدن هنری، مردی جذابتر و خوشبرخوردتر از حد انتظارش، احساس آرامش میکند. اما این ارتباط شیرین بهتدریج رو به تلخی میگذارد، چرا که ویولت با پیامهای ناشناس و آزاردهندهای که روی گوشیاش ظاهر میشوند، ابتدا عصبی و سپس وحشتزده میشود.
یک قایقسواری آخر شب در نیویورک به نبردی ناامیدانه برای بقا تبدیل میشود، زمانی که یک موش بازیگوش به هیولایی واقعی بدل میگردد.
وندی دارلینگ برای نجات برادرش مایکل از چنگال پیتر پن شرور، که قصد دارد او را به نورلند بفرستد، راهی سفری خطرناک میشود. در این مسیر، او با تینکربلی پیچیده و مرموزی روبهرو میشود که به چیزی که تصور میکند گرد جادویی پریان است، اعتیاد دارد.
برای فرار از زندگی پرمشکلشان، دو برادر دوقلو به زادگاهشان بازمیگردند تا دوباره شروع کنند، اما متوجه میشوند که شر بزرگتری در انتظار بازگشتشان است.
جیمی و اورلی که از خبر بارداری غیرمنتظره شوکه شدهاند، ناخواسته باعث آغاز تهاجم بیگانگان در شهر کوچکشان میشوند و در مسیر نجات یکدیگر، شهرشان و در نهایت کل کهکشان، یاد میگیرند چگونه با هم همکاری کنند.
سوهی که زندگی خوشبختی را در کنار همسر دوستداشتنیاش و نوزادی که در راه داشت میگذراند، روزی از خواب بیدار میشود و میبیند که همسرش درست بالای تختشان خودکشی کرده است. پیش از آنکه بتواند مرگ او و شوکی که باعث از دست دادن فرزندش شده را هضم کند، متوجه میشود که شوهرش خانهای را در منطقهای دورافتاده برای او به ارث گذاشته است. چطور ممکن بود که سوهی از وجود چنین مکانی بیخبر باشد؟ این خانه مرموز همه چیزهایی را داشت که آنها در رؤیای خود از یک خانه آرزو میکردند، اما پس از فروکش کردن جذابیت اولیه، حسی وهمآلود در فضا باقی میماند. سوهی که احساس میکند نیرویی ناشناخته جانش را تهدید میکند، کمکم به این خانه مشکوک میشود و باور میکند که این مکان با مرگ همسرش ارتباطی دارد. هرچه شک او بیشتر میشود، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد.
در آینده ای نزدیک، کلیسای کاتولیک یاد گرفت که چگونه مردم را زنده کند. کل این روند مخفی نگه داشته می شود و از قوانین سختگیرانه پیروی می کند: فقط ایمانداران بی گناه زیر 65 سال می توانند زنده شوند. داستان فیلم روی کامپیوتر استنلی، کشیش کلیسایی آنلاین است که به کسانی که به زندگی بازگردانده شده اند کمک می کند. او طلاق گرفته است و پسرش با همسر سابقش زندگی می کند، بنابراین فقط می تواند با او به صورت آنلاین چت کند. پسر استنلی اولین کسی بود که پس از مرگ او در یک تصادف رانندگی که استنلی باعث شد دوباره زنده شد. به زودی استنلی متوجه می شود که یک توطئه بزرگ در پس روند رستاخیز وجود دارد.
زنی در سیارهای دورافتاده از خواب بیدار میشود و درمییابد که اعضای خدمه ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیقات او دربارهی آنچه رخ داده، زنجیرهای هولناک از اتفاقات را به راه میاندازد.
اما شغلی بهعنوان مراقب یک زن سالخورده و فراموشکار قبول میکند. اتفاقات عجیبی در خانه شروع به رخ دادن میکند. آنچه اما نمیداند این است که خانه یک راز ترسناک را پنهان کرده است.
پسری دچار کابوسهای وحشتناکی میشود که در آنها هیولایی درون کمد کمین کرده است. اما در میان ترسهایش، پدرش نیمهشب ظاهر میشود تا به او کمک کند با وحشتهایش روبهرو شود. با این حال، پسر کمکم به ماهیت واقعی این ظاهر شدنها شک میکند و ناچار میشود با حقیقتی تلخ دربارهی سرنوشت پدرش و نیروی شومی که او را تهدید میکند، روبهرو شود.
یک گروه مستندساز به همراه تیمی از شکارچیان آماتور ارواح برای بررسی یک هتل تسخیرشده راهی آنجا میشوند. اما در پایان، چند نفر از آنها زنده خواهند ماند؟
پس از مرگ همسرش، رامونا که حالا بیوه شده، برای بزرگ کردن دو فرزندش تلاش میکند، اما با ورود زنی مرموز که تواناییهای ماورایی دارد، با چالشهای تازهای روبهرو میشود.