سال ها پس از آنکه بدلکاری به نام بانی یک خانم بازیگر نه چندان موفق به نام هانی را استخدام می کند، گذشته خطرناک آن ها گریبانشان را می گیرد و آن دو را مجبور می کند برای محافظت از دخترشان دوباره با یکدیگر همراه شوند
درام
سربازی از ارتش ینیچری، پس از نبرد وین در سال ۱۶۸۳ در شهر «موئنا» در شمال ایتالیا ساکن میشود و برای حقوق مردم محلی مبارزه میکند.
کاترینا سالهاست که در اداره ثبت احوال کار میکند. او هر روز دلهای عاشق را به هم پیوند میزند، در حالی که زندگی خانوادگی خودش مدتی است در سکون مانده. همسر کاترینا پنج سال است که در کما به سر میبرد، و تمام خانوادهاش نیز گویی در همین خواب عمیق زندگی میکنند.
ساموت، دانشآموز سال آخر دبیرستان، شاگردی ممتاز و نمایندهی مدرسه در مسابقات علمی است. با این حال، آیندهی روشن او پس از درگیریای که در آن گرفتار میشود و انتقالش به مدرسهای جدید، از بین میرود.
ته جونگِ آرام و خوشبرخورد، به ناحق به جرمی هولناک زندانی میشود. او خیلی زود متوجه میشود که شخصی مرموز به نام یو هان، سقوط او را ترتیب داده است. ته جونگ که از انتقام لبریز شده، تصمیم میگیرد یو هان را به سزای اعمالش برساند.
وی جونگ-سین، یک روزنامهنگار سیاسی محترم، مجبور به پوشش اخبار سرگرمی میشود. در آنجا، او با لیم هیون-جون، یک بازیگر رو به افول، آشنا میشود. در میان هرج و مرج پشت صحنه، آغازهای جدید و غافلگیریها، یک رابطه عاشقانه بعید، سرگرمکننده و سرشار از جذابیت شکوفا میشود.
داستان گروهی از سارقان را دنبال میکند که در حال برنامهریزی بزرگترین سرقت زندگی خود از خطرناکترین حلقهی تبهکاری در قلمرو پادشاهی هستند.
راب، یک یاغی ساکسون، و ماریان، یک زن اشرافزاده نورمن، پس از فتح نورمنها برای مبارزه با بیعدالتی متحد میشوند. راب رهبری یک گروه شورشی را بر عهده دارد در حالی که ماریان به دربار فاسد نفوذ میکند و هر دو برای عدالت و صلح تلاش میکنند.
پس از یک فاجعه مرگبار در حادثه غرق شدن کشتی، کاپیتان که در آن زمان در مرخصی بوده، در جست و جوی حقیقت و عدالت برای جانباختگان و بازماندگان آن تراژدی بر می آید.
النا فدروا، یک دلال اسلحه بینالمللی، مغز متفکر و جنایتکار باهوش به تازگی دستگیر شده است، حتی در اسارت تعدادی از سرقتهای هماهنگ بانک را ترتیب میدهد.