وقتی قطاری به طور غیرمنتظره حرکت میکند و فقط حیوانات خانگی را با خود میبرد، حیوانات متوجه میشوند که هانس، گورکن کینهتوز، پشت همه این اتفاقات است. در حالی که تصادف اجتنابناپذیر به نظر میرسد، حیوانات میتوانند روی فالکون، یک راکون شیطون، حساب کنند که برای نجات آنها هر کاری میکند.
ماجراجویی
این انیمیشن رفیق ماجراهای ناگوار دان، عروسکی فراری با تخیل بی حد و حصر، و دی جی داگی داگ، سگ مخمل خواب دار رها شده به دنبال دوستی را دنبال می کند که در پارک مرکزی از راه می افتند و در برابر همه شانس ها برای یک ماجراجویی دوستی حماسی در نیویورک متحد می شوند. .
جیک لو پیامی مرموز از دوستی قدیمی دریافت می کند و با پیگیری به مرکزی تحقیقاتی در کوهستان سیرا می رسد و متوجه می شود قرار است ستاره ای دنباله دار با زمین برخورد کند.
در مورد پسری جوان به نام اِلمر است که پس از نقل مکان به شهر، تلاش میکند تا با زندگی جدیدش کنار بیاید. حال المر تصمیم میگیرد برای پیدا کردن یک اژدهای جوان که در جزیرهای اسرارآمیز اسیر شده است، وارد یک ماجراجویی هیجانانگیز شود اما…
همچنان که جمعیتی خشمگین علیه جادوگر شرور قیام میکنند، گلیندا و الفابا باید برای آخرین بار با هم متحد شوند. با توجه به اینکه دوستی منحصر به فردشان اکنون نقطه اتکای آیندهشان است، اگر میخواهند خودشان و تمام اُز را برای همیشه تغییر دهند، باید واقعاً با صداقت و همدلی یکدیگر را ببینند.
۱۹۲۷. قطار سریعالسیر ترانس سیبری. اسناد محرمانهای که آینده اتحاد جماهیر شوروی و چین را تعیین میکنند، در سراسر روسیه در حال انتقال هستند. افسران اطلاعاتی خارجی و اراذل و اوباش واقعی، تحت پوشش مسافران عادی، پنهان شدهاند و آمادهاند تا به خاطر اسناد، هر کاری انجام دهند. یک سرباز جوان ارتش سرخ و یک مأمور سابق تزار باید برای کشف یک دشمن مشترک با هم همکاری کنند.
«کله بخیه» اولین موجودی بود که توسط پروفسور دیوانه اراسموس «تقریباً زنده» شد. در سالهای پس از آن، او به دایه حیوانات وحشیِ رو به رشدِ ارباب تبدیل شده است که مورد بیمهری قرار گرفتهاند و وظیفه دارد به آنها بیاموزد که «هیولای درون» خود را سرکوب کنند و در قلعه - دور از چشمان کنجکاو و انگشتان چنگالمانندِ اراذل و اوباش روستا در دره پایین - پنهان شوند. اما وقتی مدیر کثیف سیرک، فولبرت فریکفایندر، از راه میرسد و به «کله بخیه» نقشی کلیدی در نمایش عجیب و غریبش پیشنهاد میدهد، قهرمان ما با وعده عشق و پذیرش وسوسه میشود.
شهری توسط بیگانهها مورد حمله قرار میگیرد تا منابع آن را غارت کنند. اما در این میان یک فرد شجاع پیدا میشود با آنها مبارزه میکند.
در دنیای سایهوار جاسوسی، «سم فیشر» هم افسانه است و هم شایعهای در گوشها. اکنون که دوباره به میدان بازگشته، باید به مأمور تازهکاری کمک کند تا پرده از توطئهای جهانی بردارد.
استیوی و برادر کوچکش الیوت به سرزمینهای به شدت پوچ و بیمعنی رویاهایشان سفر میکنند تا از مرد شنی بخواهند خانوادهای بینقص برایشان فراهم کند.