ماجراجویی

هان سولو در جریان یک سفر ماجراجویانه به دنیای زیرزمینی، سال‌ها قبل از پیوستن به جنگ ستارگان: شورش، کمک خلبان آینده‌اش یعنی  چوبوما  و لندو کالریسیان را ملاقات می‌کند و…

پس از آنکه یک سفینه فضایی هنگام پرواز آزمایشی ربوده می شود، جیمز باند که در ماموریتش برای یافتن ردی از آن سفینه، متوجه یک مرکز تحقیقات فضایی می شود در می‌یابد که این مرکز در اصل پوششی برای اعمال خلاف نابغه‌ی خبیثی به نام هوگو دراکس است و…

گروهی دانشمند و پزشک بوسیله یک دستگاه داخل یک زیردریایی کوچک شده به داخل بدن یک انسان میروند تا در آنجا به تحقیق پرداخته و به طریقی بتوانند با برداشتن یک لخته خون در مغزش، وی را احیا کنند…

یک ویروس مرگبار کل دنیا را فرا گرفته  و کسانی که به این ویروس مبتلا شوند، پس از مدت کوتاهی می میرند. در این بین چهار دوست در حال سفر به مکانی امن هستند، اما طولی نمی کشد که می فهمند خود آن ها حتی از این بیماری هم خطرناک ترند…

رن شانزدهم، اسکاتلند. کانر مک لیود (لامبر) پس از آن که از مرگ بر اثر زخم هایی که طی یک جنگ برداشته نجات می یابد، به واسطه ی مرد مرموزی به نام رامیرس - که بیش از دویست سال سن دارد - به جمع فناناپذیران راه پیدا می کند...

یک دختر پاکستانی لال که نمیتواند حرف بزند در هندوستان گم میشود و هیچ راه برگشتی پیش رویش نیست. یک مرد متعهد و بزرگوار به خود قول میدهد تا او را به سرزمین مادری نزد خانواده اش برگرداند …

دکتر  دولیتل  دامپزشکی مشهوری است که میتواند با حیوانات صحبت کند. او به همراه دوستانش خانه خود در انگلستان را به سمت دریای بزرگ ترک میکند تا حلزون مشهوری را پیدا کند…

اتفاقات قسمت دوم این فیلم چند سال پس از اتفاقات قسمت اول جریان دارد که آتشفشان جزیره ایسلا نوبلار که پارک دنیای ژوراسیک در آن احداث شده بود، در آستانه فوران کردن است. در این بین کلیر دیرینگ یک سازمان حمایت از دایناسورها را تاسیس می‌کند و این گروه به دنبال پیدا کردن راهی هستند تا این دایناسورها را بگیرند و از جزیره خارج کنند. اما…

نگامی که هلن مشغول نجات دنیا در بیرون از خانه می‌باشد، همسر او یعنی آفای شگفت‌انگیز باید از نوزادشان در خانه مراقبت کند. اما در این بین ماجراهای جالبی رخ می‌دهد که…

سال 1874 وایلد بیل هیکاک که مدام حمله یک بوفالوی سفید را در کابوس هایش میبیند به غرب باز میگردد تا به دنبال طلا بگردد. در همین بین رئیس قبیله  سو  به دهکده شان بر میگردد و می فهمد نوزادش را یک بوفالوی سفید کشته است. او برای باز پس گرفتن نام پر آوازه ی خود، به سفری برای کشتن آن بوفالوی سفید عازم میشود تا جسد دخترش را در پوست آن جانور بپیچید…