پیوند دختران پلیس در داستانی صمیمانه از عشق، دوستی و پیچیدگیهای زندگی در دوران بلوغ، مورد آزمایش قرار میگیرد.
درام
تیم و الیویا، زوجی ساکن برلین، یکباره خود را در آپارتمانی محبوس مییابند که بهطرزی غیرقابلتوضیح با دیواری آجری از دنیای بیرون جدا شده است. در شرایطی بدون ارتباط، غذا یا راه خروج، آنها همراه با دیگر ساکنان ساختمان تلاش میکنند منبع این پدیده عجیب را کشف کنند...
در دهه 1920 در هند، یک پسر جوان اصطبلنشین با اسبی سرزنده پیوند برقرار میکند. در بحبوحه شورش و استبداد، تلاش او برای سوار شدن بر این حیوان باشکوه به سفری شجاعانه تبدیل میشود و او را به مبارزه برای آزادی کشورش آگاه میکند.
اندی سینگر، مشاور املاک درماندهای در نیویورک، زمانی که دختر ۱۰ سالهاش آنا ــ که سالها از او دور بوده ــ ناگهان و بدون اطلاع در میانهی اخراجش از خانه، جلوی در ظاهر میشود، با فروپاشی کامل زندگیاش روبرو میشود.
هاب بیشتر با شغل جدیدش، که در خدمت شیطان است، آشنا میشود و با نخستین شیطان خود روبهرو میگردد.
تیم با تمام توان و بدون وقفه کار میکند تا طرحی برای بیمه طلاق توسعه دهد. پس از تلاشهای فراوان، آنها بالاخره موفق به دریافت تأییدیه مشروط میشوند. اما برخلاف انتظار همه، «کیجون» آنها را به نمایشگاه ازدواج میبرد تا به هدف جذب مشترک برسند.
النا تلاش میکند احساسات سانتیاگو را دلسرد کند، در حالی که با یک مراقب رقیب روبهرو میشود. خیانتی در جریان یک جلسه احضار ارواح آشکار میشود. کریستینا خبری از ادواردو دریافت میکند.
وانگ چیانگ (با بازی زینگ یوانیوان)، بدقلقترین و دردسرسازترین دانشآموز کلاس سوم راهنمایی، و شی میونا (با بازی وانگ بوون)، معلم بداخلاق و سختگیر کلاس، بهطور تصادفی بدنهایشان را با هم عوض میکنند. وانگ، که مدتها تحت فشار بوده، حالا طعم معلم بودن را میچشد، و شی هم برای اولینبار تجربه میکند که دیگران او را «دانشآموز بد مدرسه» ببینند. با نزدیک شدن تاریخ برگزاری کلاس نمونهی شی، آنها باید هرچه زودتر راهی برای بازگشت به بدنهای اصلیشان پیدا کنند — اما پیش از آن، باید بر موانع زیادی غلبه کنند...
تاکاگی، حالا که بزرگ شده است، به عنوان مربی به مدرسه راهنماییاش بازمیگردد. او با نیشیکاتا، همکلاسی سابقش که همیشه او را دست میانداخت، روبهرو میشود. حالا نیشیکاتا معلم تربیت بدنی آنجا است. ارتباط بازیگوشانهی آنها دوباره شروع میشود و این موضوع منجر به تعاملات بیشتر بین آنها میشود...
عشق بین نوح و نیک، علیرغم تلاشهای والدینشان برای جدایی آنها، ثابت و استوار به نظر میرسد. اما شغل نوح و ورود نیک به دانشگاه، زندگی آنها را به سمت روابط جدیدی سوق میدهد که پایههای رابطه آنها را به لرزه درمیآورد...