رئیسجمهور لینا ساریتسو نیروهای ویژه رو به مناطق اشغالشده میفرسته و نخستوزیر کاج لاواکورو رفتار مشکوکی داره. تهدید دشمن بیشتر میشه، ولی هیچ راهی برای عقبنشینی وجود نداره.
هیجان انگیز
مردم روستای منگولای با دو نگرش متفاوت؛ یکی علیه آموزش فقرا ایستاده بود و دیگری علیه ستم مبارزه میکرد
پلیس سواثی و اوماش را مورد بازجویی قرار میدهد، در حالی که باجگیر جدیدی ظاهر میشود. هذیانهای حسن سوالاتی را برمیانگیزد و سرنخهای جدیدی به دست میدهد.
یک مادر ناامید، که از کودکی تحت تعقیب روحی شیطانی بوده، تنها راه نجات دختر بیمارش را در این میبیند که خودش را به تسخیر همان نیروی پلید درآورد.
دو آدم ناهماهنگ و عجیب سفر جادهای را آغاز میکنند، توافقی مشکوک و وسوسهانگیز میبندند که نمیتوانند از آن سر باز زنند و در میان شرایط تاریک، به رستگاری میرسند.
وقتی شمال غربی اقیانوس آرام با موجی از بمبگذاریهای مرگبار و سرقتهای بانکی روبهرو میشود، یک مأمور کهنهکار افبیآی باید با تروریستی کاریزماتیک مقابله کند که نقشهای برای سرنگونی دولت آمریکا در سر دارد
سیدو در موقعیتی غیرمنتظره با دختری به نام راکشا آشنا می شود. عجیب است که راکشا گاهی مانند یک شیطان و گاهی مانند یک جنایتکار رفتار می کند. راکشا جنایتکار است یا شیطان؟
آنکور، قربانی بیعدالتی، در کشوری غریبه به مرگ محکوم شده است. اما ساتیا، خواهر مقاوم و بیپروا، آماده است که برای نجات برادرش هر مرزی را بشکند. او میداند که راهی خطرناک و پر از موانع پیش رو دارد، اما هیچ چیزی نمیتواند اراده پولادین او را متزلزل کند
لیا و پل بر سر نحوه برخورد با مایکی اختلاف نظر دارند. کارلا متوجه میشود که دنیس چقدر به مادرش نزدیک است. لزلی و سارا با حقایق تلخی روبهرو میشوند.
ریشی به خاطر اشتباهی که دوستش یاجی مرتکب میشود، عاشق دختری به نام تارا، یک راننده مسابقهای تازهکار، میشود. رابطهی ریشی و تارا که قرار بود نزدیک و عاشقانه باشد، از هم پاشیده میشود. ریشی با پیشنهاد یاجی به لندن میرود و بهعنوان کارآموز در یک پیست مسابقه کار میکند، تا شاید سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزند.