دانلود فیلم هندی دوبله فارسی

داستان این فیلم در ارتباط با اعتراض آرون پراجاپاتی میباشد که در پایان یک روز سخت و دشوار با خشم و عصبانیت درباره سخت بودن زندگی خود به خدا اعتراض می کند . با مشاهده این وضعیت فرشته خداوند به شکل انسان ظاهر شده و به مدت ۱۰ روز نیروی بیکرانش را به او می بخشد و …

فرزندان دو خانواده مخالف و رقیب هم، پس از جدایی 15 ساله دوباره یکدیگر را ملاقات می کنند و…

دو برادر در رینگ مبارزه ای پر از جنون با یکدیگر رو به رو می شوند. یکی از آنها قبلاً معلم فیزیک بوده که از کارش استعفا داده است. او حاضر است هر کاری برای دخترش انجام دهد. برادر دیگر نیز با یک ویدیو سر و صدای زیادی در اینترنت به پا کرده است و حال وقت آن رسیده است تا خود را به دنیا اثبات کند. دو برادر، دو جنگنده و یک مبارزه نهایی…

ویرات یک افسر ارتش هست، که برای تعطیلات می خواهد به بمبئی بیاید و در راه در هنگامی که یک کیف گم شده و او یک مامور وظیفه شناس بود و نتوانست یک بی قانونی را تحمل کند و شروع به گشتن مسافران می کند و در حین این گشتن به کسی بر می خورد که حامل بمب می باشد، و با پلیس همکاری می کند و این شروع داستانی جذابی از یک سرباز وظیفه شناس می شود…

“زونی”، دختری کشمیری که از کودکی بینایی اش را از دست داده، با مردی به نام “ریحان” ازدواج می کند. “ریحان” راهی برای درمان “زونی” می یابد اما وقتی پس از عمل، “زونی” چشم هایش را باز می کند، ساعتی از کشته شدن “ریحان” در یک عملیات تروریستی گذشته است …

یک گانگستر تحقیر شده با استفاده از قدرت نفوذ خود قصد ترساندن و تبعید افسر پلیس را دارد و …

یک شاهزاده سخت گیر پس از اینکه چهار روز قبل از مراسم تاجگذاری اش عده ای برای ترور کردنش اقدام کردند، در حال گذراندن دوران نقاهت است. اما خبر ندارد که قرار است شخص دیگری را جایگزینش کنند…

پسر جوانی به نام کارن “آجی دیوگان” برای مدت هشت سال هر شب به صورت متوالی خواب دختری رو می بیند که حتی آن را ندیده و در خواب عاشق آن دختر می شود تا اینکه روزی کارن برای بدرقه دوسته قدیمیش “آرون” راهی فرودگاه می شود که ناگهان با دختر رویا های خود برخورد می کند و …

ناشناسی (نصرالدين شاه) به پليس بمبئی خبر می دهد که در پنج نقطه شهر بمب گذاری کرده است و تقاضای آزادی چهار تروريست را می کند.کميسر پراکاش رادهود (آنوپام خر) مسئول اين پرونده می شود. ناشناس سرانجام پليس را متقاعد می کند که چهار زندانی را به فرودگاه ببرد اما

داستانی عشقی در قرن شانزدهم میلادی، درباره عشقی که بعد از یک وصلت با اهداف سیاسی، بین امپراطور بزرگ مغول «اکبرشاه» (هریتیک روشن) و «جودا» شاهزاده راجپوت، به وجود می آید.