در داستان، اونیکس که یک کاربر نوپا در امور تاریک است همراه با گروهی از پیروان به یک مراسم بینظیر در عنوان "BARTOK THE GREAT" در خانهاش شرکت میکند. این مراسم یک فرصت یکبار در عمر برای اونیکس و پیروانش به حساب میآید. احتمالاً این مراسم مهم و منحصر به فرد به اونیکس و گروهش فراخوانده شده و در آنجا با واقعیتها و رازهایی که پشت پرده مراسم قرار دارد، روبرو میشوند.
NA
در عرض 24 ساعت، Feña از شدت احساسات انسانی غرق می شود، زمانی که افرادی که به نظر می رسید هنگام انتقال او ناپدید شده بودند، ناگهان به زندگی او بازگشتند.
دوستان صمیمی دور هم جمع می شوند و اوقات خوشی را روی غذا و صحبت می گذرانند تا اینکه یکی از آنها پیشنهاد بازی می دهد: هر یک از آنها باید دروغی را که از شریک زندگی خود پنهان کرده اند فاش کند.
گروهی از سیاستمداران و رسانه های بین المللی برای یک شام خصوصی ملاقات می کنند، اما به زودی متوجه می شوند که در دام مرگباری افتاده اند.
داستان شیبپور بدنام در دهه هفتاد، جایی که ظهور یک زن گانگستر زیر نظر پلیس و دولت بنگال غربی قرار می گیرد.
تایسون فیوری، یکی از بزرگترین سنگینوزنهای تاریخ. در جامعه مسافرتی متولد شده، مبارزه در خون تایسون است. فیوری که به افتخار اسطوره بوکس، مایک تایسون، نامگذاری شد، برای عظمت مقدر بود. تایسون با تبدیل شدن به قهرمان خطی سنگین وزن جهان در سال 2015، هدف زندگی خود را به پایان رساند. با این حال، با وجود شکست ناپذیری در رینگ، بزرگترین دوربین نبرد او... همه را بخوانید
قتل عجیبی در دبیرستان سنت مارتین رخ داد که منجر به مرگ پسر یک مقام نظامی شد. پلیس تازه کار، چن هو، مخفیانه به مدرسه می رود تا پرونده را بررسی کند.
سول هفت ساله روز را در خانه پدربزرگش می گذراند تا یک مهمانی غافلگیرکننده برای پدر سول، توناتیوه، برگزار کند. با محو شدن نور روز، سول متوجه می شود که دنیای او به طور چشمگیری تغییر می کند.
زنی متوجه می شود که یک تصادف در گذشته او را وارد یک حلقه زمانی کرده است.
داستان لودویگ کالن که رویای همیشگی خود را دنبال کرد: ساختن هله برای او ثروت و افتخار به ارمغان بیاورد.
در سال 1953،جنگ کره به مراحل آخرش رسیده است. ارتش مردمی داوطلبین چین آخرین نبرد را در کومسانگ آغاز کرده اند. برای رسیدن به میدان نبرد در وقت معیین و رسیدن نیروی کافی به خط مقدم کومسانگ...
نیروهای شرور به آرژانتین می آیند. بهترین امید بشر، یک دشمن افسانهای، در یک دیوانهخانه محبوس میشود که وقتی نبرد علیه رستاخیز اهریمنی آغاز شد، باید از آنجا فرار کند.
کشیش شهر کوچکی مجبور میشود تا پنج سال بعد محکومی را که به خاطر قتل همسرش بخشیده است به شهر بازمیگردد، در حالی که کلانتر شهر به تحقیق درباره قتل دیگری میپردازد که ممکن است مرتبط باشد.