در جنگ هند و پاکستان در سال ۱۹۶۵، هند با حملهای غافلگیرکننده و ویرانگر روبهرو میشود. فرمانده «آهوجا» عملیات تلافیجویانهای را رهبری میکند، اما سرگرد «ویجایا» پس از نبردی قهرمانانه و تکنفره با یک جنگندهی برتر دشمن، ناپدید میشود. آهوجا ۲۳ سال از عمر خود را در جستجوی حقیقت و افشای یک ماجرای پنهان سپری میکند.
اکشن
یک مزدور مأموریت پیدا میکند تا هدفی را در یک هواپیما ردیابی کند، اما وقتی خود را در محاصره افرادی میبیند که قصد کشتن هر دوی آنها را دارند، مجبور میشود از او محافظت کند.
داستان در دهه 1990 میلادی جریان دارد و سفر عاطفی و پر از اکشن باچالا مالی، یک قهرمان روستایی، را دنبال میکند. روایت ترکیبی از درام شدید و رومانس است که بر چالشها و رشد شخصی شخصیت اصلی در پسزمینهای روستایی تمرکز دارد.
هنگامی که یک زندانی مرموز به زندانش منتقل میشود، کلانتر یک شهر مرزی با خشم یک کارتل بیرحم روبهرو میشود.
دِو آمبر، پلیسی بیرحم، درست پس از حل یک پروندهی قتل، در یک حادثه حافظهاش را از دست میدهد. اکنون او باید دوباره این پرونده را بررسی کند، در حالی که باید فقدان حافظهاش را از همه پنهان نگه دارد، جز از معاون کمیسر پلیس، فرحان خان.
شوالیهای بیباک به سرزمینی مرگبار قدم میگذارد تا روح برگزیده را نجات دهد. در برابر جادوگران، شیاطین و دشمنانی بیرحم میایستد و درمییابد که بازگشت او ممکن است باعث آشوب شده و بشریت را به نابودی بکشاند.
مرگ شیواجی جرقه درگیری ماراتا و مغول می شود. پسرش سامباجی مقاومت در برابر نیروهای اورنگ زیب را رهبری می کند. در میان نبردها و دسیسه ها، هر دو طرف در مبارزه برای قدرت با چالش هایی روبرو هستند.
وقتی دختر رویاهایش ربوده میشود، نیت که مردی عادی است، ناتوانیاش در حس کردن درد را به یک قدرت غیرمنتظره تبدیل میکند تا برای نجات او بجنگد.
وقتی او و همسر باردارش در خانه مورد حمله قرار میگیرند، یک مأمور سابق نخبه درگیر تعقیب و گریز مرگباری میشود که با گذشته دردناک خودش پیوند خورده است.
در حالی که امپراتوری “چین” به تلاش خود برای اتحاد سرزمینهای متفرق ادامه میدهد، کشوری همسایه به شمال چین حمله میکند. این تهاجم ناگهانی، سرزمین چین را در موقعیتی بحرانی قرار میدهد. نیروهای نظامی چین به رهبری ژنرالهای برجسته و با همراهی شخصیتهای کلیدی مانند “لیائو” و “کاریوتن” تلاش میکنند تا این تهدید را دفع کنند...
امپراتور فیلیپا جورجیو به یک بخش مخفی از استارفلیت میپیوندد که وظیفه حفاظت از فدراسیون متحد سیارات را بر عهده دارد و با گناهان گذشتهاش روبهرو میشود.
گروهی از خواهر و برادرها وجود دارند که مهارت ویژهای در سرقتهای بزرگ دارند. پس از سرقت محمولهای از شمشهای طلا در فرودگاه و به لرزه درآوردن کشور، برادر بزرگتر گروه آنها را وادار میکند که زندگی مجرمانه خود را کنار بگذارند. اما وسوسهی یک حلقهی گرانبها باعث میشود یکی از برادران تسلیم شود و گرفتار گردد. حالا، برای نجات او، سیاریف، خیرول، اِما، امیردین و روزلند باید دوباره به دنیای خلاف بازگردند و جسورانهترین سرقت خود را برنامهریزی کنند.