یک سوارکار رودئو که نمیخواهد پایان دوران حرفهایاش را بپذیرد، در حالی که با آسیب مغزی و طوفانی ناگهانی دستوپنجه نرم میکند، به این فکر فرو میرود که چگونه رسیدن به رؤیاهایش تا این اندازه دشوار شده است.
درام
چارلز، برندهی عجیبوغریب قرعهکشی، بهتنهایی در جزیرهای دورافتاده زندگی میکند، اما رویایی در سر دارد: دعوت از موزیسین محبوبش، هرب مکگوایر، برای اجرای یک برنامهی خصوصی و اختصاصی. بیخبر از هرب، چارلز همچنین نامزد سابق هرب، «نل»، که هماکنون با شوهر جدیدش همراه است، و همگروهی پیشین او را نیز دعوت کرده تا قطعههای قدیمیشان را دوباره اجرا کنند. با بالا گرفتن تنشها و زنده شدن اختلافات گذشته، طوفان آنها را در جزیره گرفتار میکند و چارلز ناامیدانه بهدنبال راهی برای نجات رویای اجرای کنسرتش میگردد.
داستان واقعی زمانی آغاز میشود که یک کارآگاه بازنشسته اداره پلیس نیویورک کتابی درباره ارتباط خانوادهاش با مافیا مینویسد. این افشاگری، آتشی به پا میکند بین پلیسهای فاسدی که برای رئیس بیرحم یک باند جنایتکار کار میکنند و مأمورانی که میخواهند آنها را به سزای اعمالشان برسانند.
آنامیکا، فرزند یک ازدواج مختلط، به دلیل اینکه از شروع زوال عقل رنج می برد، نزد مادر جدا شده اش سادانا به خانه باز می گردد. آنا به محله ای برمی گردد که به سختی به یاد می آورد، نزد زنی که گاهی او را به یاد نمی آورد.
سه دوست تصمیم میگیرند آخر هفتهای طولانی را در کلبهای دورافتاده، در اعماق جنگلهای سوئد، به شکار بپردازند. اما یک روز، تمام حیوانات بدون هیچ ردی ناپدید میشوند و جنگل به طرز وحشتناکی ساکت میشود. با این حال، آنها که شیفته شکار هستند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن شکار را ادامه دهند...
بنیامین دانشجوی دکترا بدون حمایت بورسیه است. او تحت فشار والدینش و نیازمند پول، معلم جایگزین مدرسه راهنمایی می شود. او بدون آموزش و تجربه، و با رو به زوال سیستم آموزشی عمومی، متوجه می شود که این شغل چقدر می تواند سخت باشد. امیدواریم همکاران حامی و متعهد او را به سمت نگاهی تازه به این حرفه سوق دهند.
سیدهارت و شریا، دو فرد از شهرهای مختلف، هر دو شکستهای بزرگی را در زندگی تجربه کردهاند—یکی نامزدش را به خاطر اختلاف نظر در مورد بچهدار شدن از دست داده و دیگری پس از خیانت همسرش طلاق گرفته است. تصمیمات غیرمتعارف آنها، سیدهارت که هرگز نمیخواهد پدر شود و شریا که تصمیم به مادر شدن از طریق لقاح مصنوعی گرفته، مسیر زندگیشان را به هم پیوند میدهد. حالا این دو باید انتخاب کنند که آیا عشق میتواند فراتر از تفاوتها و باورهای شخصیشان دوام بیاورد یا نه.
ویولت، مادری بیوه که پس از سالها برای اولین بار قرار ملاقات دارد، به رستورانی مجلل میرود و با دیدن هنری، مردی جذابتر و خوشبرخوردتر از حد انتظارش، احساس آرامش میکند. اما این ارتباط شیرین بهتدریج رو به تلخی میگذارد، چرا که ویولت با پیامهای ناشناس و آزاردهندهای که روی گوشیاش ظاهر میشوند، ابتدا عصبی و سپس وحشتزده میشود.
یک جوخه از نیروی دریایی SEAL ماموریتی خطرناک را در رمادی، عراق آغاز میکند، که هرج و مرج و برادری جنگ در خاطرات آنها از این رویداد بازگو میشود.
جان دورسی، کلانتر تحت فشار، در آستانهی از دست دادن همسر و شغلش است. او با باچ هایدن، مارشال قلدر ایالات متحده، همراه میشود تا یاغیای به نام امیلی روسک را به گروگان بگیرند. اما با آغاز نبردی از ارادهها، امیلی موفق میشود گروه تعقیب را به جان هم بیندازد. با نزدیک شدن همسر مهاجم امیلی و دار و دستهاش، امیلی و جان درمییابند که برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند.
تال و ماریا پس از اینکه متوجه می شوند برادر بزرگترشان مسئول مخفی کردن اطلاعات ارزشمندی است، ادیسون بی میل را برای پاسخ ردیابی می کنند.
در دوران انقلاب، ماری آنتوانت و محافظ او، اسکار فرانسوا دو ژرژیه، با انتخابهای دشواری روبهرو میشوند؛ زنانی که در حال رشد و شکلگیری در نقشهای منحصربهفرد خود هستند.
پس از آنکه شبی خوش برای پسران دو خاندان جنایتکار رقیب به فاجعه کشیده میشود، هری دا سوزا فراخوانده میشود تا مشکل را از میان بردارد. در حالی که ریچی استیونسون، رئیس یکی از خاندانها، بهدنبال انداختن تقصیر بر