لیست پخش بیمارستان داستان پزشکان و پرستاران شاغل در مرکز پزشکی یولجه را روایت میکند. این مجموعه بر روی پنج پزشک متمرکز است که از زمان ورود به دانشکده پزشکی در سال ۱۹۹۹ با یکدیگر دوست بودهاند.
عاشقانه
آبریل برای نجات مزرعه خانوادگیاش از فروش به نامزد سابقش به آرژانتین میرود. اما زمانی که تهدیدهای بیرونی مزرعه را در خطر میاندازند، آن دو مجبور میشوند با هم متحد شوند — و در این میان، شعله عشق میانشان دوباره روشن میشود.
پس از اعتراف نیک، باقی زوجها باید تصمیم بگیرند که آیا حقیقت را پیش از آنکه آن دچار آبروریزی عمومی شود، با او در میان بگذارند یا نه.
پس از آنکه نویسندهای به نام میا با امیلی، پدری تنها، عاشق میشود، خوشبختی آنها زمانی به چالش کشیده میشود که برای داشتن فرزندان مشترک، تحت درمانهای ناباروری قرار میگیرند.
پس از بازگشت به محل کار با برنامهای ترکیبی (حضوری و دورکاری)، دو همکار که فقط با نامهای خانم دوشنبه و آقای سهشنبه یکدیگر را میشناسند، شروع به فرستادن یادداشتهای دوستانه میکنند؛ و همین آغازگر یک رابطه عاشقانه اداری میشود.
سیدهارت و شریا، دو فرد از شهرهای مختلف، هر دو شکستهای بزرگی را در زندگی تجربه کردهاند—یکی نامزدش را به خاطر اختلاف نظر در مورد بچهدار شدن از دست داده و دیگری پس از خیانت همسرش طلاق گرفته است. تصمیمات غیرمتعارف آنها، سیدهارت که هرگز نمیخواهد پدر شود و شریا که تصمیم به مادر شدن از طریق لقاح مصنوعی گرفته، مسیر زندگیشان را به هم پیوند میدهد. حالا این دو باید انتخاب کنند که آیا عشق میتواند فراتر از تفاوتها و باورهای شخصیشان دوام بیاورد یا نه.
یک مشاور املاک پس از سالها دوری از گذشتهاش، دوباره به دنیایی که پشت سر گذاشته بود کشیده میشود. زمانی که همدست سابقش با پیامی تهدیدآمیز ظاهر میشود، او ناچار است با گذشتهای که هرگز بهطور کامل پشت سر نگذاشته بود روبهرو شود؛ بهویژه حالا که برادرش، یک جنایتکار قدرتمند، نیز به دنبال اوست.
یک خوشگذران برای بهدست آوردن ارثیهاش، نمایشی از یک برنامهی همسریابی به راه میاندازد تا آخرین وصیت پدرش را اجرا کند: اینکه پسرش با زیباترین دختر جهان ازدواج کند.
دختر و پسری جوان به نام یاس و دام پس از جداییهای غمانگیز، در عذاب هستند. در این میان آنها در طول یک روز پر حادثه در جنوب لندن با یکدیگر روبرو شده و به هم کمک میکنند تا با ترس های سابق خود کنار آمده و بار دیگر ایمانشان به عشق را به دست آورند…
یک جاسوس بینالمللی بعد از پیدا کردن عشقی غیرمنتظره باید برای برقراری این رابطه عاطفی نرمال نهایت تلاش خود را بکند و این در حالی است که دشمنان او نه تنها در پی از هم پاشیدن رابطهاش بلکه گرفتن جان او هستند.
وقتی که مورت میفهمد کمتر از یک سال از عمرش باقی مانده، نامزدش نیکول او را ترک میکند و او مجبور میشود با سرنوشت تلخ خود کنار بیاید. مورت به یک سرویس دوستیابی میپیوندد که افراد را بر اساس تاریخ مرگشان به هم معرفی میکند. او در این میان با کیت آشنا میشود، اما سایه یک دلال دیوانه که او را تعقیب میکند، همیشه بر سر او سنگینی میکند.
خسته از بدبیاریهایش، فیونا همراه مادرش سفری به ایرلند میرود تا اوضاع را تغییر دهد. در آنجا با یک پدر مجرد جذاب آشنا میشود که به او کمک میکند شانس خودش را بسازد.
در دنیایی که احساسات انسانی با مصرف یک ویتامین روزانه از میان برداشته شده است، یک زوج جوان تصمیم میگیرند از مصرف آن خودداری کنند و در نتیجه، عشق، شادی، تمایلات جسمانی و تمام پیچیدگیهای همراه با آن را تجربه میکنند.