زندگی هنک، معلم علوم، وقتی با عشق اولش دوباره ارتباط برقرار میکند و به این شک میکند که یکی از دانشآموزان جدید ممکن است دخترش باشد، تغییر میکند - در حالی که شهرشان با تهدید موجودات فضایی روبروست.
سارا برای دکترای فلسفه در یک دانشگاه کانادایی پذیرفته شده است. او قرار است ساعت 6 صبح با هواپیما حرکت کند. با این حال، دوستانش او را برای آخرین مهمانی با هم به خانهشان دعوت میکنند. وقتی اوضاع خوب به نظر میرسد، اوضاع به سمت ناخوشایندی میرود.
مرد جوانی برای خوشبختی به دنبال همسری ثروتمند است
داستان درباره تروریسم گروه مجاهدین خلق ایران در سال ۱۹۸۱ است. پس از برکناری رئیس جمهور بنی صدر توسط مجلس ایران، تنشها بالا گرفت. گروههای تروریستی شروع به ترور مقامات ایرانی کردند. دولت ایران و سپاه پاسداران در تعقیب این تروریستها بودند تا آنها را دستگیر کنند. در همین حال، یک عضو جوان سپاه پاسداران و یک زن از گروههای تروریستی با یکدیگر آشنا هستند. آنها در دانشگاه همکلاسی بودند.
داستانی از یک دختر کوچک، یک پرنده خانگی و تلاش بیپایان برادرانش برای خوشحال کردن او.
سامان و عمران با ساختن دکلهای برق در شمال ایران، خوشحال هستند. آنها و تیمشان در حالی که از داربستهای سست عبور میکنند و شبها در چادر میمانند و در مورد عشق و زندگی صحبت میکنند، در کار خطرناک خود رفاقت پیدا میکنند. اما با پیشرفت کار، مشکلات و خطرات جدیدی پدیدار میشوند و یک درگیری شخصی باعث ایجاد تنش بین این دو دوست میشود. آیا سامان و عمران اجازه میدهند اختلافاتشان بر کارشان تأثیر بگذارد و یک شغل خطرناک را به یک شغل مرگبار تبدیل کند؟
درامی درباره بمانی، پسری ۱۳ ساله، کمحرف و تکهجایی. پدر و مادرش از هم جدا شدهاند و او در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. دنیای او در حال فروپاشی است. گروهی که رهبر آن دختری دوستداشتنی است، پناهگاه امن اوست. یا حداقل اینطور به نظر میرسد.
پخش آنلاین
دانلود فیلماوضاع وقتی پیچیده میشود که کبیر دالیوال، یک مامور مخفی، به خیانت به ملتش متهم میشود و به همدست سابقش ویکرام ماموریت پیدا کردن او داده میشود.
یک تصادف وحشتناک ناشی از مسمومیت، وینستون گوس، سرایدارِ بیمارِ لاعلاج را به یک قهرمانِ تکاملیافتهی جدید تبدیل میکند: انتقامجوی سمی. او که اکنون یک تیِ درخشان با قدرتی فراانسانی در اختیار دارد، باید با زمان رقابت کند تا پسرش را نجات دهد و یک حاکمِ ظالم و تشنهی قدرت را که مصمم است از ابرقدرتهای سمی برای تقویت امپراتوریِ آلودهی خود استفاده کند، متوقف کند.
ساکنان مالگاون برای فرار از مشقتهای روزمره به سینمای بالیوود چشم دوخته اند. فیلمساز آماتور، نصیر شیخ، از مردم مالگاون الهام میگیرد تا فیلمی برای مردم مالگاون بسازد. او گروه دوستانش را دور هم جمع میکند تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کند و بدین ترتیب جان تازهای به شهر ببخشد.